خرید آسان و آسوده

سایت های مورد نیاز شما

اگر نیاز به اطلاعات مختلفی دارید به سایتهای زیر رجوع کنید.

۱۳۸۷ خرداد ۲۴, جمعه

مد چیست:

واژه مد در لغت‏به معنای سلیقه، اسلوب، روش و شیوه و... به کار می‏رود و در اصطلاح، عبارت است از روش و طریقه‏ای موقتی که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه و سبک زندگی از جمله شکل لباس پوشیدن، نوع آداب پذیرایی و معاشرت و تزیین و معماری خانه و... را تنظیم می‏نماید.
بنابراین، می‏توان گفت: مد به تغییر سلیقه ناگهانی و مکرر همه یا بعضی از افراد یک جامعه اطلاق می‏شود و منجر به گرایش به انجام رفتاری خاص یا مصرف کالای به خصوصی یا در پیش گرفتن سبکی خاص در زندگی می‏شود.
از بررسی ابعاد مختلف حیات اجتماعی بشر می‏توان گفت: پدیده مد اولا، همیشه در تاریخ بشر بوده است و منحصر به دوره معاصر نیست. ثانیا، هرگاه این پدیده در هر دوره‏ای از تاریخ آگاهانه و با گزینش و انتخاب و با توجه به فرهنگ و چارچوب‏های فکری و اعتقادی جامعه صورت گرفته نه تنها موجب پیدایش نارسایی‏های فرهنگی و اجتماعی نشده بلکه به عنوان یک دست‏آورد اجتماعی، به نوبه خود به رشد و تعالی فرهنگ و تمدن جوامع کمک‏های زیادی نموده است و زمینه آراستگی مناسب جنبه ظاهری زندگی مردم و افراد را فراهم کرده است. در یک کلام، مدگرایی مثبت، به معنای اقتباس از پیشرفت‏های اجتماعی دیگران و به کار بردن دستاوردهای مثبت تمدنی دیگران، ضمن برطرف ساختن زشتی‏ها و کاستی‏های حیات اجتماعی، از دچار شدن زندگی انسان‏ها به یک نواختی خسته کننده پیش‏گیری کرده و روز به روز بر استحکام بیش‏تر پایه‏های زندگی دسته‏جمعی آن‏ها کمک نموده و از پدیدآمدن رفتار و شیوه‏های ناخوشایندی که موجب دوری و یا نفرت و انزجار افراد از یکدیگر می‏گردد جلوگیری به عمل می‏آورد.

سفر حج و سفر آخرت

سفر حج و سفر آخرت
عرفا سفر حج را از جهاتى به سفر آخرت تشبيه كرده اند; همانطور كه در سفر آخرت، آدمى همه ملك و مال و همسر و عيال و پدر و مادر و موطن خود را ترك كرده و تنها راهى ديار ابديّت مى شود، در سفر حج نيز گاهى آدمى همه را ترك كرده و به سوى يار مى شتابد. لباس احرام ياد آور كفن پوشى آدمى در سفر آخرت است. طى منازل متعدّد، جهت رسيدن به كعبه مقصود را به طى منازل مرگ مانند قبر و برزخ و ... تشبيه كرده اند.
جمع آمدن در مسجد الحرام و راز و نياز و طلب عفو در آن به روز حشر ماند كه همه در آن روز با همان لباس قبر دور هم جمع مى شوند و هر كسى به فكر خويش است.
در تفسير «كشف الاسرار» آمده است:
«بدانكه سفر حج بر مثال سفر آخرت نهادند و هرچه در سفر آخرت پيش آيد از احوال و اهوال مرگ در رستاخيز، نمود كار آن درين سفر پديد كردند، تا دانايان و زيركان چون اين سفر پيش گيرند به هر چه رسند و هرچه كنند منازل و مقامات آن راه آخرت ياد كنند. و عبرت گيرند و زاد و ساز آن به دست گيرند كه صعب تر است و عظيم تر. اوّل آن است كه چون أهل و عيال و دوستان را وداع كند بداند كه اين مثال سكرات مرگ است. آن ساعت كه بنده در نزع باشد و خويش و پيوند و دوستان گرد وى درآيند و او را وداع كنند.
سار الفؤاد مع الأحباب إذ ساروا يوم الوداع فدمع العين مدرار
و آن كه زاد سفر از همه نوعها ساختن گيرد، و احتياط در آن به جاى آرد تا هر چه به زودى تباه شود برنگيرد. داند كه آن بادى نماند و زاد باديه نشايد. در يابد و به جاى آرد كه طاعت با ريا و تقصير زاد آخرت را نشايد و به قال النبى «لا يقبل الله تعالى عملا فيه مقدار ذرّة من الريا» و آن گه كه بر راحله نشيند مركب خويش در سفر آخرت كه آن را نقش گويند ياد آورد.
و بعد ركوبه الافراس تبها يهادى بين اعناق الرجال
و چون عقبه ها و خطرهاى باديه بيند از منكر و نكير و حيّات و عقارب در گور كه شرع از آن نشان داده ياد كند. و به حقيقت داند كه از لحد تا حشر باديه اى عظيم در پيش است كه بى بدرقه طاعت بريدن آن دشوار است. اگر درين باديه بدين آسانى بدرقه اى به كار است پس در باديه قيامت بى بدرقه طاعت چون رستگار است؟!
راستكارى پيشه كن كاندر مصاف رستخيز نيستند از خشم حق جز راستكاران رستگار»

ریشه‏های مدگرایی:

ریشه‏های مدگرایی:
آفرینش انسان به گونه‏ای است که همواره او از حالت‏یک نواختی گریزان بوده و در مقابل، همیشه از تحول و نوآوری و تنوع در شکل و شیوه زندگی استقبال می‏کند. این تمایل در حالت عادی و در صورتی که پذیرش تحول و نوآوری از روی آگاهی و به صورت تدریجی آرام صورت پذیرد، ظاهر زندگی آدمی را خوشایند و دلپذیر می‏سازد. بنابراین، می‏توان گفت میل به خودآرایی و زیباسازی محیط زندگی امری فطری است که به برکت آن هم زمینه آراستگی صورت ظاهری محیط زندگی انسان فراهم می‏گردد و هم انگیزه تعالی و تداوم زندگی اجتماعی و روابط صحیح انسانی تقویت می‏شود. و بدین‏سان عواملی که موجب ایجاد نفرت و انزجار افراد از یکدیگر و یا موجب یکنواختی زندگی بشر می‏شوند از محیط حیات اجتماعی دور شده و جنبه‏های مثبت کمال‏خواهی و زیبایی دوستی فطری انسان روز به روز شکوفاتر می‏گردد.
البته از این نکته نیز نباید غافل شد که گرچه یکی از جلوه‏های کمال‏جویی و زیبایی دوستی انسان به ویژه در دوره جوانی توجه به زیبایی ظاهر است اما باید مراقب بود که این فرایند، از حالت طبیعی خود خارج نشود. زیرا همه استعدادهای فطری اگر از حالت طبیعی و معقول خود خارج شوند، جنبه انحرافی پیدا کرده، آثار سویی به بار می‏آورند.
به عنوان مثال میل به خودآرایی، که ریشه در کمال‏جویی و زیباپسندی فطری انسان دارد، اگر از روی غفلت و یا در نتیجه افراط و تفریط یا تحت تاثیر القائات غلط عوامل جانبی از مسیر طبیعی و درست‏خود خارج شود، سر از اموری چون خودنمایی، فخر فروشی، خودپرستی و مدپرستی و... در می‏آورد. عواملی که هر یک از آن‏ها به نوبه خود، موجب پیدایش انواع نارسایی‏ها و هوس‏بازی‏ها و رقابت‏های غلط و اسراف و تبذیرها خواهد شد و انسان را به حیوانی پست تبدیل خواهد کرد.
بنابراین در تبیین ریشه مدگرایی می‏توان گفت که پیروی از مد و زیبایی‏خواهی و تنوع‏پسندی ریشه در نهاد انسان دارد که نیازهایی چون تنوع و زیباخواهی و کمال‏جویی فطری منشا اصلی آن محسوب می‏شود. اما صورت‏های افراطی رایج این گرایش، که تحت عنوان مدپرستی شناخته می‏شود، در نتیجه جهل و ناآگاهی و ضعف ارزش‏های معنوی و تبلیغات وسیع دشمنان و خودباختگی و تقلید کورکورانه از دیگران و یا آلوده شدن به رذایلی چون خودنمایی، فخرفروشی، احساس حقارت و خود کم‏بینی و.. . پیش می‏آید که برای افراد جامعه بسیار خطرساز است و باید از آن پرهیز نمود.

تعريف جنگل و انواع آن

تعريف جنگل و انواع آن
جنگل منطقه وسيعي پوشيده از درختان ، درختچه ها و گونه هاي علفي است كه همراه با جانوران وحشي نوعي اشتراك حياتي گياهي و جانوري را تشكيل داده و تحت تاثير عوامل اقليمي و خاكي قادر است تعادل طبيعي خود را حفظ كند.
حداقل سطحي كه براي تشكيل جنگل از نظر علمي لازم است بسته به نوع گونه درختي ، شرايط محيطي و غيره تغيير مي كند. اين مساحت در شرايط معمولي حداقل 3/0 هكتار ( 3 هزار متر مربع ) است. واژه « جنگل » از زبان سنسكريت است و به اكثر زبانهاي اروپايي نيز وارده شده است و معناي جنگل طبيعي و بكر را مي دهد. جنگل بسته به نوع پيدايش آن و خصوصيات ساختاري به جنگل بكر ، جنگل طبيعي ، جنگل مصنوعي يا جنگل دست كاشت طبقه بندي مي شود.
جنگل بكر يا جنگل دست نخورده ، جنگلي است كه بدون دخالت انسان بوجود آمده است و تركيب گونه هاي درختي و درختچه اي و علفي آن طوري است كه وضعيت كاملاً طبيعي را نشان مي دهد .چوب و ساير فرآورده هاي توليد شده در جنگل بكر در همان سيستم طبيعي تجزيه شده و به خود جنگل بر مي گردد. بعبارت ديگر از جنگل بكر هيچ گونه موادي ( زنده يا غير زنده ) به خارج از آن حمل نمي شود.
رويش چوبي جنگلهاي بكر كه به حالت تعادل رسيده باشند عملاً صفر است ، يعني همان قدر كه چوب و ساير مواد آلي توليد مي شود همان قدر هم تجزيه مي شود و يا مي پوسد. بعبارت ديگر چرخه رفت و بازگشت مواد در يك جنگل بكر چرخه اي بسته است.
در جنگل بكر بين توليد كنندگان ( گياهان ) ، مصرف كنندگان ( جانوران ) و تجزيه كنندگان ( جانوران ريز ) يك اشتراك حياتي متقابل و پايدار برقرار است . جنگل هاي بكر از تنوع زيستي بالايي برخوردارند و داراي اطلاعات ژنتيكي ارزشمندي هستند كه تا به امروز بسياري از اين اطلاعات كشف نشده است . امروزه ارزش جنگلهاي بكر بسيار زياد است هر چند كه متاسفانه روند تخريب كمي و كيفي آنها در دنيا روبه افزايش است.
امروزه سعي بر اين است كه جنگلهاي بكر باقي مانده بر روي كره زمين را حفظ و از آنها بعنوان ذخيره گاههاي اطلاعات ژنتيكي و تنوع زيستي استفاده شود. امروزه تبديل جنگلهاي بكر به جنگلهاي صنعتي قابل توجيه نيست و نگهداري آنها حتي از نظر اقتصادي نيز قابل توجيه است.
جنگل طبيعي ، جنگلي است كه بدون دخالت انسان به وجود آمده است ولي انسان به طور مستقيم يا غير مستقيم در آن دخالت ( بهره برداري ) كرده است .
جنگلهاي بكر دست خورده و بهره برداري شده تبديل به جنگلهاي طبيعي مي شوند. بعبارت ديگر جنگلهاي طبيعي جنگلهاي بكر دست خورده هستند. تركيب درختان و سن آنها و تنوع گونه هاي گياهي و جانوري در يك جنگل طبيعي با جنگل بكر متفاوت است و عموماً جنگل طبيعي از نظر زيست محيطي فقيرتر از جنگل بكر است.با وجود اين جنگلهاي طبيعي قادرند چشم اندازهاي طبيعي هر منطقه را حفظ كرده و در اكثر موارد از جنگلهاي مصنوعي يا دست كاشت غني تر و پايدارتر باشند.
جنگلهاي مصنوعي يا دست كاشت يا جنگل انسان ساخت جنگلي است كه به دست انسان و با هدف مشخصي ايجاد شده است و هدف از ايجاد آن توليد چوب، ايجاد مناظر طبيعي ، ‌حفظ آب و خاك ، ايجاد مناطق تفريحي و تفرجي و غيره است.
جنگل مصنوعي معمولاً به صورت نهالكاري (درختكاري) به وجود مي آيد، هر چند اين جنگلها را مي توان با كاشت بذر نيز به وجود آورد. تجربه نشان داده است جنگلهاي مصنوعي كه با اين روش به وجود آمده اند پايدار و نزديك تر به جنگلهاي طبيعي هستند. جنگل مصنوعي كه با قلمه ايجاد شده ، قلمستان ناميده مي شود ( مثل قلمستان هاي صنوبر در بسياري از نقاط كشور ) البته بايد متذكر شد كه قلمستان ها در اكثر نقاط دنيا از نظر حقوقي جزو جنگلها محسوب نمي شوند. امروزه ايجاد جنگلهاي مصنوعي در دنيا از اهميت بالايي برخودار است چرا كه به افزايش نياز چوبي در جهان پاسخ مي دهد.
چنانچه جنگلهايي در زمين هاي زراعي و باير با هدف توليد چوب با استفاده از روشهاي پيشرفته زراعي از قبيل شخم زدن ، كود دادن و غيره ايجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق مي شود. حجم زراعت چوب در زمينهاي غير جنگلي در تمام دنيا در حال افزايش است.
علاوه بر سه نوع جنگلي كه تعاريف آن ذكر شد در كشور ما از اصطلاح « بيشه » هم استفاده مي شود. ما بيشه را معمولاً براي پوشش هاي گياهي به كار مي بريم كه اطراف رودخانه و شيار دره ها در مناطق خشك ظاهر مي شوند. اين واژه به تجمع درختچه ها در نيزارها نيز اطلاق مي شود.
پيدايش جنگل و طبقه بندي آن
جنگلهاي دنيا از حدود 140-60 ميليون سال پيش به وجود آمده اند. بسته به نوع درختان تشكيل دهنده ، جنگلهاي دنيا را به دو نوع سوزني برگ و پهن برگ تقسيم مي كنند.
جنگلهاي سوزني برگ دنيا قديمي تر از جنگلهاي پهن برگ هستند و پيدايش اوليه اين جنگلها در دوران دوم زمين شناسي در دوره كرتاسه يعني حدود 140 ميليون سال قبل رخ داده است. جنگلهاي پهن برگ در مقابل جنگلهاي سوزني برگ تكامل يافته تر در عين حال جديدتر هستند. اين جنگلها در دوران سوم زمين شناسي در حدود 60 ميليون سال پيش به وجود آمده اند. از آن زمان تاكنون جنگلهاي دنيا دائماً در حال تحول و تكامل بوده و اگر انسان در روند آن دخالتي نداشته باشد سير تحول وتكامل آنها همچنان ادامه خواهد يافت.
در اواخر دوران سوم زمين شناسي اقليم كره زمين روبه سردي گذاشت به طوري كه در اوايل دوران چهارم ( حدود يك ميليون سال پيش ) بارشهاي آسماني اكثراً به صورت برف درآمد و به خصوص در عرضهاي جغرافيايي بالاتر از 40درجه شمالي و يا ارتفاعات بالاي 3 تا 4 هزار متري عرضهاي پايين تر يخچال هاي طبيعي تشكيل شدند و به تدريج رشد كردند، به عبارت ديگردوران هاي يخبندان به وجود آمد.
يخچال هاي طبيعي اكثر جنگلهاي مناطق مذكور ( بالاتر از 40 درجه عرض شمالي ) را در زير خود مدفون ساختند . با گرم شدن آب و هواي كره زمين يخچالها ذوب شدند يا به اصطلاح عقب نشيني كردند و پس از مدتي دوباره بر اثر سرد شدن اقليم يخچال ها شروع به پيشروي كردند.
در طول يك ميليون سال كه از اوايل دوران چهارم مي گذرد چهار دوره يخبندان به وجود آمد و در اين زمان كليه جنگلهايي كه بالاتر از عرضهاي 40 درجه بود از بين رفتند. آخرين دوره يخبندان در حدود 18 هزار سال پيش به اتمام رسيد و آب و هواي كره زمين روبه گرم شدن نهاد. لازم به توضيح است كه جنگلهاي ايران مخصوصاً جنگلهاي شمال كشور در اين مدت از هجوم يخچال ها مصون ماندند و به توسعه و تكامل خود ادامه دادند. اكثر جنگلهاي كنوني اروپايي پس از پسروي آخرين يخچالها به وجود آمدند. به عبارت ديگر جنگلهاي كنوني كشورهاي اروپايي شمال آمريكا و آسياي شمالي جنگلهاي « جوان » هستند و قدمت تكاملي آنها به 10 هزار سال نمي رسد.
در صورتي كه جنگلهاي شمالي ايران جنگلهاي كهن هستند و قدمت آ‎نها بيش از يك ميليون سال است. اين اطلاعات ارزشمند ، اهميت ژنتيكي جنگلهاي خزري را به خوبي نشان مي دهد.
امروزه با مطالعات گرده شناسي ثابت شده است كه قدمت جنگلهاي راش اروپا به 6 هزار سال هم نمي رسد . از اين رو است كه در مقايسه جنگلهاي راش شمال ايران ،‌جنگلهاي منطقه قفقاز و شمال تركيه نيز جزو جنگلهاي كهن پهن برگ مناطق معتدله محسوب مي شوند. با توجه به طول تحول و تكامل جنگلهاي دنيا، جنبشهاي قاره اي ، نوسانات اقليمي در سطح كلان و عوامل ديگر ، امروزه 5 نوع جنگل در دنيا قابل تفكيك است. اين جنگلها از قطب شمال به طرف خط استوا به ترتيب عبارتند از :
1- جنگلهاي سوزني برگ مناطق سرد نيمكره شمالي ( جنگلهاي بوره آل )
2- جنگلهاي پهن برگ خزان كننده ( سبز تابستانه ) مناطق معتدله ( جنگلهاي راش و بلوط )
3- جنگلهاي هميشه سبز مناطق مديترانه اي ( جنگلهاي زوبين و زيتون )
4- جنگلهاي پهن برگ مناطق نيمه استوايي ( هميشه سبز و سبز باراني )
5- جنگلهاي پهن برگ مناطق استوايي ( هميشه سبز و سبز باراني )
در كشور پهناور ما به دليل پستي و بلندي فراوان و اقليم متنوع سه نوع از جنگلهاي پنج گانه دنيا وجود دارد. جنگلهاي سبز تابستانه راش و بلوط در شمال ايران ، جنگلهاي هميشه سبز مديترانه اي ( جنگلهاي زوبين و زيتون ) در شمال و جنوب غرب و همچنين جنگلهاي پهن برگ گرمسيري مختص مناطق نيمه استوايي مثل جنگلهاي كهور و كنار و جنگلهاي ماندابي ( مانگرو ) در جنوب ايران .
به اين ترتيب كشور ما حالتي استثنايي دارد. جنگل هاي راش در شمال و جنگلهاي مانگرو در جنوب ايران كه به كشور ما جايگاهي ويژه و نادر مي بخشد.
علل پديد آمدن جنگلهاي پنجگانه دنيا عبارت است از شرايط كلي تحول و تكامل تاريخ از دوران سوم ، پديده قاره زدايي در اين دوران و همچنين شرايط كلي اقليمي و خاكي حاكم بر نقاط مختلف كره زمين كه در اين مورد نقش اساسي دارند. طبقه بندي ساده تر و گزيده تر ، طبقه بندي جنگلهاي دنيا به سه نوع : جنگلهاي سوزني برگ ، جنگلهاي پهن برگ و جنگلهاي آميخته سوزني برگ و پهن برگ است.
البته تقسيم بندي هاي دقيق تر و تفصيلي تر هم براي جنگلهاي دنيا وجود دارد كه براساس هر يك از آنها جنگلهاي دنيا به 10 و يا حتي 60 نوع تقسيم مي شوند.
پراكنش جنگلها
پراكنش جنگلها در تمام نقاط كره زمين يكسان نيست . اصولاً براي ايجاد جنگل در يك منطقه ، شرايط زيست محيطي خاصي مورد نياز است. اين شرايط عبارتند از حرارت و رطوبت كافي منظور از حرارت و رطوبت كافي براي پيدايش جنگل در يك منطقه وجود حداقل 2 ماه گرم در سال است. كه به مدت 60 روز درجه حرارت روزانه به طور متوسط از 10 درجه بالاتر باشد.
وجود رطوبت كافي يعني بارندگي كه مقدار كافي نيز ضرورت دارد كه براي رشد جنگل خوب حداقل به 600 ميلي ليتر بارندگي در سال نياز وجود دارد و از اين مقدار حداقل نيمي از آن بايد در دوره رشد گياهي يعني دوره گرم سال ( بهار و تابستان ) ريزش كند. به طور مثال مناطق شمالي كشور ما اين شرايط را دارد و به همين دليل ما از آستارا در غرب گيلان تا جنگل گلستان در شرق استان گلستان جنگلهاي انبوه پهن برگ راش و بلوط داريم. حال چنانچه ميزان بارندگي سالانه بين 300 تا 600 ميلي ليتر باشد جنگلهاي به اصطلاح كم پشت يا تنك ظاهر مي شوند. ( مثل اكثر جنگلهاي منطقه زاگرس در غرب وجنوب غرب كشور ) جنگلهاي كويري با گونه هايي مثل تاغ و گز قادرند حتي با بارندگي 100 تا 200 ميلي ليتر در سال ظاهر شوند. اين جنگلها ، ديگر قدرت توليد زياد چوب را نداشته و بيشتر از نظر حفاظت خاك وجلوگيري از فرسايش اهميت دارند.
در مناطق استوايي حرارت كافي در تمام طول سال وجود دارد وميزان بارندگي سالانه اكثراً بيش از 2 هزار ميلي ليتر است و اين امتياز سبب پيدايش جنگلهاي انبوه و غني از گونه هاي مختلف درختي مي شود.
به طور كلي در كره زمين دو نوار جنگلي مهم وجودا دارد : نوار جنگلي استوايي كه بيشترين تمركز اين جنگلها در آمريكاي جنوبي (برزيل) ، آفريقاي غربي و مركزي (كنگو) و آسياي جنوب شرقي ( اندونزي) است و نوار جنگلي ديگر كه جنگلهاي سوزني برگ مناطق سرد را در نيمكره شمالي در برمي گيرد و شامل كشورهاي كانادا، اسكانديناوي و روسيه (سيبري) است. اين جنگلها از نظر توليد چوب هاي صنعتي و خمير كاغذ و مقوا اهميت دارند. در مقابل ، جنگلهاي استوايي از نظر تنوع زيستي و ژنتيكي وگياهان دارويي اهميت دارند و نقش اين جنگلها در اقليم كره زمين (بادهاي پاسات ) در حال افزايش است. امروزه حفاظت از تنوع زيستي در جنگلها ، استفاده از اطلاعات ژنتيكي وخواص دارويي گياهان جنگلي و حفظ تعادل زيستي بين گياهان وجانوران وحشي جزو اهداف كلي كشورهاي جهان است كه بعد از كنفرانس « ريودوژانيرو »‌ در سال 1992 كنوانسيون هاي مختلف را امضاء كرده اند و مي كوشند با مديريت صحيح از جنگلهاي دنيا چه از طريق حفاظت و چه از طريق بهره برداري به روشهاي همگام با طبيعت شرايط لازم و كافي را براي توسعه پايدار در اكوسيستم هاي طبيعي به وجود آورند.

دكتر محمدرضا مروي مهاجر
استاد دانشكده منابع طبيعي دانشگاه تهران

راهكارهاي اجرايي براي پيشگيري، جلوگيري و كنترل مدگرايي افراطي:

راهكارهاي اجرايي براي پيشگيري، جلوگيري و كنترل مدگرايي افراطي:
ـ ابداع مدهاي جديد با حفظ اصول اسلامي و فرهنگ ديني، عملي و ارائة زيبايي‌هاي پنهان در مقوله‌هاي اسلامي و ملي و ديني‌مان به جوانان و نوجوانان.
ـ ترويج الگوهاي خوب در جامعه بجاي برخوردهاي خشك و افراطي.
ـ پركردن خلاء فرهنگي جامعه سنتي‌مان با حفظ اصول و طرح زيبايي‌هاي اسلام.
ـ با توجه به كاهش اقتدار مراجع سنتي و مستولي شدن مراجع مدرن (رسانه‌ها، موسيقي و رسانه‌ها و ...) بر زندگي جوانان؛ مدگرايي يك خطر در زندگي انسان معاصر و انسان تبديل شده و مراجع جامعه يا همان نيروهاي فكري تأثير گذار، مي‌بايست ضمن پذيرش معيارها، عوامل و ابزار زندگي معاصر و فضاهاي جديد از آنها در جهت ترويج و تبليغ مباني مورد تأييد نظام ارزشي جامعه استفاده كنند. در نتيجة اين اقدام، نوجوان و جوان جامعه به جاي تأسي از الگوهاي غربي و جهاني، به الگوهاي خودي و مطابق ارزش‌هاي جامعه اسلامي تكيه خواهد كرد؛
ـ تلاش خانواده براي تربيت و پرورش نوجوانان و جوانان، كوششي براي بالا بردن سطح آگاهي خود و نظارت صحيح بر اوقات فراغت و معاشرت فرزندان.
ـ آگاه سازي و آموزش استفاده صحيح از وسايل ارتباطي (ويدئو، ماهواره، كامپيوتر، اينترنت و ...) توسط رسانه‌هاي جمعي كه خود نيز يكي از مهم‌ترين كانالهاي رواج انواع مدهاي غربي هستند؛
ـ تحول در آموزش و پرورش و درك شرايط موجود جامعه و اهميت به خواستها و نيازهاي قشر نوجوان، فرهنگ سازي درست و شناساندن هويت اجتماعي به نوجوانان و جوانان.
ـ سازمانهاي متولي فرهنگ جامعه از قبيل وزارت ارشاد، صدا و سيما، سازمان تبليغات اسلامي و ... در برخورد با مدهاي وارداتي به صورت فيلتر عمل كرده و آنهايي را كه با فرهنگ جامعه سازگاري دارند را پالايش نموده و براي مصرف جوانان آماده نمايند. با احترام به آزاديها، تأمين نيازها و ايجاد فضايي توأم با امنيت و آرامش مي‌توانند از تبعات منفي اين بحران اجتماعي جلوگيري و از تبعات مثبت آن سودجويند.
ـ فرهنگ‌سازي و بالا بردن آگاهي عموم و به ويژه جوانان از طريق بحث و نقد پيرامون مدهاي وارداتي و تأثيراتي كه بر فرهنگ و ارزش‌ها و اعتقادات جامعه و آموزش تفكر چند بعدي در اين زمينه از راهكارهايي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
ـ در طراحي لباس؛ مقام معظم رهبري فرمودند: در مجامع جهاني هر كس در هر كشوري لباس ملي خود را دارد و به آن افتخار مي‌كند، من و شما كه ايراني هستيم لباسمان چيست؟ بنشينيد و براي خود لباس ملي طراحي كنيد، اگر مي‌خواهيد موي سرتان را آرايش كنيد، لباس بپوشيد و سبك راه رفتن خود را تغيير دهيد. خودتان اين كار را انجام دهيد، نه اينكه از ديگران ياد بگيريد.
ـ لباس‌ها براساس اعتقادات و فرهنگ ملي كشور طراحي شود، طراحي لباس نيازمند حمايت دولت است.
بايد توجه داشت كه طراحان داخلي لباس‌هاي جوانان را طراحي نمي‌كنند و اصلاً چيزي به عنوان طراحي لباس در كشور وجود ندارد، ايرانيان در كپي‌برداري مهارت داشته زنان در گرايش به مد پيشرو بوده و صنف پوشاك نظارتي بر طراحي لباس ندارد.

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت پنجم:

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت پنجم:
مـسـالـه 270 - وقـوف در عرفات بايستى از روى اختيارباشد, پس اگر در مجموع وقت , خواب يا بيهوش باشد,وقوفى نكرده است .
مـسـاله 271 - وقوف در عرفات براى شخص مختار بنابراحتياط از اول ظهر روز نهم ذى الحجه تا غروب است ,واظهر اين است كه مى تواند تا يك ساعت بعد از ظهروقوف را تاخير نمايد, يعنى از يك سـاعت بعد از ظهروقوف نمايد, ووقوف در تمام اين وقت هرچند واجب است وتركش گناه است , ولى از اركان حج نيست , به اين معنى كه اگر كسى مقدارى از اين وقت را وقوف نكندحجش فاسد نـخـواهـد شـد, بـلـى اگر وقوف را اصلا از روى اختيار ترك نمايد حجش فاسد خواهد بود وآنچه ركن است وقوف فى الجمله است .
مـسـالـه 272 - كـسـى كه بجهت فراموشى يا نادانى يا عذرموجه ديگر وقوف اختيارى (از ظهر تا غروب ) را درك ننمايد, وقوف اضطرارى (مقدارى از شب عيد) بر او لازم است وبا اين وقوف حجش صحيح خواهد بود, واگر اين وقوف را عمدا ترك نمايد حجش فاسد مى شود.
مساله 273 - كوچ كردن از عرفات پيش از غروب آفتاب با علم وعمد, حرام است , ولى حج را فاسد نمى كند,وكسى كه كوچ كرد وپشيمان شده وبرگشت چيزى بر اونيست , واگر برنگشت بايد يك شـتـر كفاره بدهد ودر منى آن را بكشد, وچنانچه نتواند يك شتر كفاره بدهد بايدهجده روز روزه بـگـيـرد وبـنـابـر احتياط پى در پى ومتوالى باشد. واين حكم نسبت به كسى كه از روى فراموشى يـاندانستن حكم , كوچ كند نيز جارى است يعنى اگر يادش آمد يا حكم را دانست بايد برگردد كه اگر برنگشت بنابراحتياط بايد يك شتر كفاره بدهد واگر نتوانست هجده روز روزه بگيرد.
مساله 274 - اگر ماه نزد قاضى اهل سنت ثابت شد وبرطبق آن حكم نمود ونزد شيعه ثابت نشد, دو صورت دارد: اول : آنكه احتمال برود كه حكم او مطابق واقع است , كه در اين صورت پيروى از آنها ووقوف با آنها وتـرتيب جميع آثار ثبوت ماه كه راجع به اعمال حج است واجب مى شود, وبنابر اظهر همين مقدار در حـج كافى است ,وكسى كه مخالفت تقيه نموده وبگويد احتياط در مخالفت آنها است فعل حرام بـجا آورده ووقوفش فاسد خواهدبود, وخلاصه آنكه پيروى از حاكم سنى به جهت تقيه واجب است وبـا تـقيه حج صحيح است واحتياط در اينجامشروعيت ندارد, بخصوص كه بيم تلف نفس ومانند آن باشد كه در زمان ما اين اتفاق مى افتد.
دوم : آنكه علم به خلاف فرض شود, كه انسان بداندروزى كه به حكم قاضى روز عرفه (نهم ) است , واقـعـا روزترويه وهشتم باشد, كه در اين صورت وقوف با آنها كافى نخواهد بود, ودر اين حال اگر مـكـلـف تـمكن از عمل به وظيفه را داشته باشد ولو به وقوف اضطرارى در مزدلفه بدون محذور, حـتـى مـحـذور مـخـالـفـت تقيه , بايد عمل به وظيفه نمايد, ودر غير اين صورت حجش بدل به عـمـره مفرده شده وحجى نخواهد داشت , وچنانچه استطاعتش از همين سال بوده وبراى سالهاى بـعد باقى نخواهد ماند,وجوب حج از او ساقط خواهد بود, مگر اينكه استطاعت تازه اى پيدا كند كه در ايـن صورت دوباره حج مى نمايد,وممكن است در صورت دوم چاره كند باينكه در روزعيد آنها (روز نهم واقعا) از طريق منى به مكه برگرددوبعد از راه عرفات ومشعر به منى برود به نحوى كه قـبـل ازغـروب وقـوف در عرفات بنمايد ولو آنا ما (ولو يك لحظه ) ودر حال حركت , وبهمين نحو وقوف در مشعر رادر شب درك كند وبعد براى اعمال به منى برود.
3 - وقوف در مزدلفه
واجب سوم از واجبات حج تمتع , وقوف در مزدلفه است با قصد قربت , ومزدلفه اسم مكانى است به آن ((مـشعرالحرام )) نيز گفته مى شود, وحدود آن از ((مازمين )) تا((حياض )) و((وادى محسر)) اسـت كه در آنها نبايد وقوف نمود مگر در ازدحام وتنگى وقت كه به مازمين (دو راه تنگ وباريك ) بايد بالا رفت .
مساله 275 - هرگاه حاجى از عرفات كوچ كرد احتياطاين است كه شب عيد را در مزدلفه بيتوته كند, هرچندوجوب بيتوته ثابت نشده است .
مـساله 276 - وقوف در مزدلفه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عيد قربان واجب است , ولى آنچه ركـن اسـت ,وقـوف مـخـتصر است كه اگر مقدارى بين الطلوعين وقوف نموده وعمدا كوچ كند حجش صحيح است , اگرچه فعل حرامى بجا آورده است .
مساله 277 - كسى كه وقوف بين الطلوعين مزدلفه رااصلا ترك نمايد, حجش باطل وفاسد خواهد بود, وزنان وكودكان واشخاص ضعيف مانند پيرمردان وبيماران وشخصى كه از دشمن مى ترسد, از اين حكم مستثنى هستند وبراى اينها جايز است شب عيد مقدارى وقوف نموده وقبل از طلوع فجر بسوى منى كوچ كنند.
مساله 278 - كسى كه شب عيد را در مزدلفه وقوف نموده واز جهت ندانستن مساله قبل از طلوع فجر كوچ نمايد, حجش بنابر اظهر صحيح است ويك گوسفند بايدكفاره بدهد.
مـسـالـه 279 - كـسى كه از روى فراموشى يا عذر ديگرى نتواند بين الطلوعين در مزدلفه وقوف اخـتـيـارى را بـنمايد,وقوف اضطرارى (بودن مختصر بعد از طلوع آفتاب تاظهر روز عيد) كافى است , واگر آن را عمدا ترك كندحجش فاسد خواهد شد.
درك وقوفين
دانسته شد كه هريك از وقوف عرفات ووقوف مزدلفه دوقسم است : اختيارى واضطرارى , وهرگاه مكلف وقوف اختيارى هريك را درك نمايد كه عملش صحيح است ,ودر صورتى كه درك نكند چند صورت خواهد داشت كه هر صورتى حكمى دارد: اول : آنكه هيچيك از وقوفهاى اختيارى واضطرارى رادرك نكند, كه در اين صورت حجش باطل , ولازم است باهمان احرام حج , عمره مفرده بجا آورد, وواجب است درصورتى كه استطاعتش باقى يا حج از سالهاى پيش برذمه اش مستقر باشد, سال بعد حج نمايد.
دوم : آنكه وقوف اختيارى عرفات واضطرارى مزدلفه رادرك نمايد.
سـوم : آنكه وقوف اضطرارى عرفات واختيارى مزدلفه رادرك نمايد, كه در اين دو صورت حجش بى اشكال صحيح است .
چهارم : آنكه وقوف اضطرارى هريك از عرفات ومزدلفه را درك نمايد, كه اظهر در اين صورت اين اسـت كـه حـجش صحيح باشد, گرچه احوط در صورتى كه شرايطوجوب حج باقى يا حج قبلا بر ذمه اش مستقر شده باشد,اين است كه در سال آينده حج بجا آورد.
پـنـجـم : آنـكه فقط وقوف اختيارى در مزدلفه را درك كند,كه در اين صورت نيز حجش صحيح است .
شـشـم : آنـكـه فـقط وقوف اضطرارى مزدلفه را درك كند, كه در اين صورت بعيد نيست حجش صـحيح باشد, ولى احتياط اين است باقى اعمال را به قصد فراغ ذمه از آنچه به او تعلق گرفته چه عمره مفرده وچه حج بجا آورده ودرسال بعد حج را اعاده نمايد.
هـفـتـم : آنكه فقط وقوف اختيارى عرفات را درك نمايد, كه اظهر در اين صورت باطل بودن حج وانـقـلاب آن بـه عمره مفرده است مگر آنكه شب , وقوف در مزدلفه بنمايد وازروى جهل به مساله قبل از فجر از آنجا افاضه (كوچ ) كندچنانكه قبلا گذشت , ولى در صورت امكان بازگشت ,اگرچه تـا ظهر روز عيد باشد واجب است برگردد وقدرى در مزدلفه توقف نمايد, وچنانچه ممكن نباشد حج اوصحيح است ومى بايست يك گوسفند قربانى كند.
هـشـتـم : آنـكه فقط وقوف اضطرارى عرفات را درك نمايد,كه در اين صورت حجش باطل است وبدل به عمره مفرده مى شود.

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت دوم:

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت دوم:
پـنـجـم : آنـكه قصد جزئيت زيادى را براى طواف ديگربنمايد, واتفاقا نتواند طواف ديگر را به آخر بـرسـاند, دراين صورت نه زيادى هست ونه قران , ولى گاهى طواف در اين صورت به جهت عدم تـحقق قصد قربت باطل مى شود, وآن در صورتى است كه مكلف هنگام شروع به طواف يا در اثناى آن بـا ايـنـكـه مـى دانـد قـران حـرام ومبطل طواف است آن را قصد نمايد, كه قصد قربت با قصد حرام جمع نمى شود, هرچند از باب اتفاق آن حرام انجام نشودكه قران بين دو طواف باشد.
مـسـالـه 218 - هـرگاه طواف خود را از روى سهو بيش ازهفت شوط انجام دهد, چنانچه زيادى كمتر از يك شوطباشد, آن را قطع نمايد وطوافش صحيح است , وچنانچه زيادى يك شوط يا بيشتر باشد, احتياط اين است كه باقى آن را تا يك طواف كامل شود به قصد قربت مطلقه تمام نمايد.
شك در عدد اشوط
مـسـاله 219 - هرگاه بعد از تمامى طواف وتجاوز ازمحل , شك نمايد كه : آيا طوافم هفت شوط يا كـمـتـر يابيشتر بوده , اعتنا به شك ننمايد, مانند كسى كه بعد ازشروع به نماز طواف چنين شكى بكند.
مـسـالـه 220 - هرگاه يقين داشته باشد كه هفت شوط بجاآورده وشك كند كه زيادتر بوده يانه , مـثـلا احـتمال بدهد كه شوط آخرى هشتم بوده , به شك خود اعتنا ننمايدوطوافش صحيح است , مـگـر در صـورتى كه شكش قبل ازتمامى شوط آخرى باشد, كه در اين صورت ظاهر اين است كه طوافش باطل است , واحتياط اين است كه به قصد رجا تمامش نموده واعاده طواف كند.
مـسـالـه 221 - هـرگاه بين شش وهفت يا پنج وشش وهمچنين عددهاى قبل شك كند, حكم به بـطـلان طـواف مـى شود, وهمچنين اگر شك كند كه آيا شش شوط بجاآورده يا هشت شوط كه نـدانـد شـوط آخـر شـشم است ياهشتم , كه در اين صورت نيز طوافش باطل خواهد بود.وظن به اشواط مادامى كه به حد اطمينان نرسد اعتبارى نداشته ومحكوم به حكم شك است .
مساله 222 - چنانچه بين شش وهفت شك نموده وازروى نادانى بنا را بر شش گذاشته وطواف را تـمـام كـند,لازم است طواف را از سر بگيرد, وچنانچه بر نادانى خودباقى ماند تا وقتى كه تدارك ممكن نباشد بعيد نيست طوافش صحيح باشد.
مـساله 223 - طواف كننده مى تواند در حفظ شماره شوطها بر رفيق وهمراه خود اعتماد كند, در صـورتـى كـه رفيق وهمراهش يقين داشته باشد, مثلا در صورت شك اگر رفيق انسان بگويد اين شوط پنجم است , مى شود برگفته او اعتماد نموده ودو شوط ديگر بجا آورد.
مساله 224 - هرگاه در طواف مستحبى شك نمايد, بنا رابر كمتر بگذارد وطوافش صحيح است .
مـسـالـه 225 - هـرگاه از روى عمد وعلم به حكم يا جهل به آن طواف عمره تمتع را ترك نموده ونـتـواند پيش اروقوف به عرفات تداركش نمايد, عمره اش باطل بوده وواجب است حج را در سال بعد اعاده نمايد, ودر سابق گفته شد اظهر اين است كه احرامش نيز باطل مى شود,ولى احوط اين اسـت كـه عـدول بـه حـج افـراد نـمـوده وآن رابـه قـصـد اعـم از حج وعمره مفرده تمام نمايد, وچنانچه عمدا طواف حج را ترك نمايد وتداركش ممكن نباشدحجش باطل خواهد بود ولازم است در سـال بـعـد اعاده نمايد, واگر ترك طواف از جهت ندانستن حكم بوده , يك شتر كفاره نيز لازم خواهد شد.
مـسـالـه 226 - هـرگـاه از روى فراموشى طواف ترك شود,بعد از يادآمدن تداركش واجب است , وچـنـانـچـه پس ارگذشتن وقتش به ياد آمد, قضاى آن بجا آورده شود وحج صحيح خواهد بود, واحتياط اين است كه بعد از قضاى طواف , سعى نيز بجا آورده شود, واگر وقتى يادش بيايدكه قضا نـمـودن آن ممكن نباشد, مثل اينكه پس از بازگشت به وطن يادش آمد, واجب است نايب بگيرد واحتياط اين است كه نايب از طواف , سعى را نيز بجا آورد.
مـسـالـه 227 - اگـر طواف را فراموش نمود وبه وطن خودبازگشت وبا عيال خود نزديكى كرد وسـپـس يـادش آمد,در صورتى كه فراموش شده , طواف حج باشد, لازم است يك قربانى به منى , واگـر فـرامـوش شـده , طـواف عـمـره بـاشـد,لازم اسـت يـك قـربـانى به مكه بفرستد, در اين قربانى گوسفند كافى است .
مـساله 228 - هرگاه طواف را فراموش نموده وزمانى يادش آمد كه قضايش ممكن است , با همان احـرام اول قـضايش نمايد ونيازى به تجديد احرام نيست , بلى درصورتى كه از مكه خارج شد ويك ماه يا بيشتر بر آن گذشته باشد, لازم است براى دخول مكه احرام تازه ببندد, چنانكه گذشت .
مـساله 229 - آنچه بر طواف كننده حلال مى شود, برفراموش كننده طواف تا اينكه آن را شخصا يا نايبش قضاننموده , حلال نمى شود.
مـساله 230 - هرگاه جهت بيمارى يا شكستگى وامثال اينها شخصا نتواند طواف را بجا آورد, لازم اسـت به كمك ديگرى طواف را بجا آورد, هرچند به سوار شدن بر دوش او باشد, وچنانچه با كمك ديگرى نيز نتواند طواف كند,واجب است نايب بگيرد كه به جاى او طواف كند,وهمچنين در نماز طـواف كـه شـخـص بـايد خودش بجاآورد ودر صورت نتوانستن ديگرى را نايب بگيرد.وحكم زن حائض ونفساء (زائو) در شرايط طواف بيان شد.
نماز طواف
واجـب سـوم از واجـبـات عمره تمتع , دو ركعت نماز طواف است كه همانند نماز صبح است , ولى مـكـلـف مـخـير است كه آن را بلند يا آهسته بخواند, واظهر اين است كه پشت مقام ابراهيم باشد, وواجـب اسـت كـه در نـزديـكـى مـقـام بـجـاآورده شـود, ودر صـورت عدم تمكن پشت مقام با مـراعـات نـزديـكى به مقام بنابر احتياط نماز را بجا آورد, واين حكم نماز طواف واجب است ونماز طواف مستحب در هرجاى مسجد باشد جايز است .
مـسـاله 231 - كسى كه از روى علم وعمد نماز طواف رابجا نياورد حجش باطل است , زيرا بدون اين نماز, سعى باطل خواهد بود.
مساله 232 - نماز طواف بايستى بعد از طواف فورا بجاآورده شود بگونه اى كه در عرف نگويند بين طواف ونمازفاصله شده است .
مـسـاله 233 - هرگاه فراموش كرد نماز طواف را بخواندوسعى نمود وبعد از سعى يادش آمد كه نـمـاز طواف رانخوانده , فورا نماز طواف را بخواند, واعاده سعى واجب نيست اگرچه احوط است , وچـنـانچه در اثناى سعى يادش بيايد, سعى را قطع كرده ونماز طواف را در جاهايى كه گفته شد بـجـا آورد, سـپـس سعى را از جايى كه قطع كرده تمام نمايد. وچنانچه بعد از بيرون رفتن از مكه يـادش بـيايد كه نماز طواف را نخوانده بايستى به مكه برگشته ونماز را در جاهايى كه گفته شد بـجـا آورد, ودر صورتى كه نتواند به مكه برگردد هر جا كه يادش آمد بجا آورد, بلى اگر بتواند به حـرم برگردد احوط اين است كه برگشته ونماز را در حرم بجا آورد, وحكم كسى كه نماز طواف رابه جهت نادانى ترك كرده , حكم كسى است كه فراموشش كرده , وفرقى بين جاهل قاصر ومقصر در اينجانيست .
مـساله 234 - هرگاه نماز طواف را فراموش نمود وتا دم مردن يادش نيامد ومرد, بر وليش واجب است
آن را قضانمايد.

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت ششم:

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت ششم:
واجبات منى
هـرگـاه مكلف از مزدلفه كوچ كرد بايستى به منى رفته واعمالى را كه در آنجا واجب است , انجام دهد, واعمال آنجا همانطور كه تفصيلا بيان خواهد شد, سه عمل است :
4 - رمى جمره عقبه
واجـب چـهـارم از واجبات حج , رمى جمره عقبه است درروز عيد, يعنى به جايى كه نامش جمره عقبه است سنگريزه بيندازد. وآن چند شرط دارد: 1 - نيت وقصد قربت .
- بودن هفت ريگ , كه كمتر از آن كفايت نمى كندچنانكه كفايت نمى كند غير از ريگ از اجسام
3 - زدن ريگها يكى پس از ديگرى باشد, وزدن دوتا يابيشتر با هم كافى نيست .
4 - رسيدن سنگريزه ها به جمره .
- آنكه رسيدن بايستى با پرتاب كردن باشد وگذاشتن سنگريزه بر جمره كافى نيست , وظاهر اين اسـت كه اگرسنگريزه در راه به چيزى برخورد نموده وسپس به جمره برسد كافى باشد, بلى اگر سنگريزه در راه به چيز بسيارسفتى مانند سنگ برخورد ودر اثر آن جسته وبه جمره رسيد, كفايت نخواهد كرد.
- بـرايشان جايزاست , مى توانند شب عيد رمى جمره نمايند ولى بايدقربانى را تا فرداى آن روز تاخيز بيندازند, واحتياط اين است كه تقصير را هم تاخير بيندازند وبعد از آن اعمال حج را بجا آورند مگر كسى كه از دشمن بر جان خودمى ترسد جايز است بر او تقصير وقربانى را در شب انجام دهد.
- ديگرى بزند, مگرآنكه شك وى در وقتى باشد كه به واجب ديگرى كه مترتب بر رمى است مشغول شده يا پس از فرا رسيدن شب باشد, كه در اين صورت اعتنا نكند.
- مساله 281 - زدن جسم ديگرى غير از سنگريزه كافى نيست , ودو چيز در سنگريزه معتبر است : 1 - آنكه از سنگهاى حرم باشد, وبهتر اين است كه ازمشعر برچيده شود
- 2 - آنـكـه بنابر احتياط بكر ودست نخورده باشند وقبلا دررمى استعمال نشده باشند, واگر شك كند كه سنگريزه دست خورده يا نه , اشكالى ندارد.
مسـالـه 282 - كفايت نمودن زدن سنگ بر مقدارى كه برارتفاع جمره افزوده شده , محل اشكال اسـت , واحـوط آن است كه مقدار سابق را رمى نمايد, واگر متمكن نباشدمقدار زيادى را خودش رمى كند ونايب نيز بگيرد براى زدن به مقدار سابق , وفرقى بين عالم وجاهل وناسى نيست .

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت چهارم:

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت چهارم:
مساله 250 - چنانچه از روى فراموشى , مقدارى از سعى در عمره تمتع كم نموده وبه اعتقاد اينكه از سـعـى فارغ شده محل شده , در اين صورت احوط اين است كه يك گاو كفاره بدهد ولازم است سعى را به نحوى كه گفته شدتمام نمايد.
شك در سعى
مـسـاله 251 - شك در عدد اشواط سعى پس از تقصيراعتبار ندارد, وجمعى از فقها فرموده اند كه شـك در عدداشواط بعد از انصراف از سعى هرچند پيش ار تقصيرباشد, به آن اعتنا نبايد كرد, ولى اظهر اين است كه در اين صورت بايد به اين شك اعتنا شود.
مـسـاله 252 - اگر هنگامى كه در مروه است شك كند كه شوط آخرى هفتم است يا نهم , اعتنا به شك خود ننمايد,وسعيش صحيح خواهد بود, وچنانچه اين شك در اثناى شوط باشد, يعنى هنوز به مروه نرسيده چنين شكى كند,سعيش باطل ولازم است سعى را از سر بگيرد.
مساله 253 - حكم شك در عدد اشواط سعى , مانندحكم شك در عدد اشواط طواف است , پس هر گاه شك كند در عدد اشواط, سعى را باطل مى كند.
تقصير
واجب پنجم از واجبات عمره تمتع , تقصير است يعنى گرفتن مقدارى از ناخن دست يا پا, يا چيدن مـقدارى ازموى سر يا ريش يا سبيل , وقصد قربت در تقصير معتبراست , وكندن مو, جاى چيدن را نمى گيرد.
مساله 254 - بيرون آمدن از احرام عمره تمتع , بايد فقطبه تقصير باشد, پس اگر خواسته باشد به جاى تقصير سرخود را بتراشد, كفايت نمى كند, بلكه سر تراشيدن برمتمتع حرام است وچنانچه از روى عمد وعلم بتراشدبايد يك گوسفند كفاره بدهد, بلكه بنابر احتياط, اين حكم مطلقا حتى در صورت جهل نيز جارى است .مساله 255 - هرگاه بعد از سعى وپيش ار تقصير, با زنى نزديكى وجماع كند وجاهل به حكم باشد, بنابر احتياطبايد يك شتر كفاره بدهد.
مساله 256 - تقصير پيش از تمامى سعى حرام است ,وچنانچه كسى پيش از فراغت از سعى از روى علم وعمدتقصير نمايد بايد كفاره بدهد.مساله 257 - لازم نيست تقصير بعد از سعى بلا فاصله بجاآورده شود, وشخص مى تواند هر جا دلش خواست ,خواه در مسعى يا در منزل يا جاى ديگر تقصيرنمايد.
مـسـالـه 258 - هـرگاه تقصير را عمدا ترگ نموده وبراى حج احرام بست , عمره اش فاسد وباطل خـواهـد بـود,وظاهر اين است كه حج تمتعش بدل به حج افراد شده ولازم است بعد از حج , عمره مفرده بجا آورد, واحتياطاين است كه حج را در سال بعد اعاده نمايد.
مـسـالـه 259 - هـرگـاه از روى فراموشى تقصير را ترك نموده وبراى حج احرام بست , عمره اش صحيح است واحتياطا يك گوسفند كفاره بدهد.مساله 260 - همين كه محرم در عمره تمتع تقصير نمود,آنچه به جهت احرام بر وى حرام شده بود حـلال مى شودبجز تراشيدن سر, واما سر تراشيدن تفصيلى دارد كه ازاين قرار است : هرگاه عمره تـمتع در ماه شوال بجا آورده شود سر تراشيدن تا سى روز از عيد فطر گذشته جايزاست , واما بعد از آن احتياط اين است كه سر تراشيده نشود وچنانچه تراشيده شد واز روى علم وعمد بود,احتياط اين است كه يك گوسفند كفاره داده شود.
مساله 261 - طواف نساء در عمره تمتع واجب نيست وبجا آوردن آن به قصد رجا عيبى ندارد.
1 - احرام حج
در گذشته واجبات حج بطور اجمال بيان شد, وتفصيل هريك به قرار ذيل است : اول , احرام است , وبـهترين وقت آن روز تروية (هشتم ذى الحجه ) است , وسه روز پيشتر ازآن هم جايز است , خصوصا براى پير مردان وبيماران درصورتى كه از ازدحام بترسند اين دو دسته احرام بسته وپيش از بيرون رفـتـن مـردم از مكه بيرون مى روند, ودرگذشته گفته شد كه بيرون رفتن از مكه با احرام حج براى ضرورت بعد از فراغ از عمره هر وقت باشد جايزاست
.مـسـاله 261 - همچنان كه براى شخصى كه عمره بجامى آورد جايز نيست قبل از تقصير براى حج احرام ببندد,براى حاجى جايز نيست پيش از تمامى اعمال حج براى عمره مفرده احرام ببندد, بلى احرام بستن براى عمره مفرده پس از اعمال حج وپيش از طواف نساء مانعى ندارد.
مـسـاله 262 - وقت احرام در صورتى تنگ مى شود كه تاخيرش باعث نرسيدن به وقوف در عرفات روز عرفه (نهم ذى الحجه ) شود.
مـسـالـه 263 - احـرام حـج در كيفيت وواجبات ومحرمات , مانند احرام عمره است واختلاف بين آنهافقط در نيت است .
مساله 264 - مكلف مى تواند از هر جاى شهر مكه قديم براى حج احرام ببندد, ومستحب است احرام حج ازمسجد الحرام در مقام ابراهيم يا حجر اسماعيل باشد.
مـسـالـه 265 - كسى كه احرام حج را از روى فراموشى ياجهل به حكم ترك نموده واز مكه بيرون رفته سپس يادش بيايد يا علم به حكم پيدا كند, واجب است به مكه برگردد هرچند از عرفات باشد واز مـكـه محرم شود,وچنانچه به جهت تنگى وقت يا عذر ديگرى نتواند به مكه برگردد, از همان جـايـى كه هست محرم شود,وهمچنين است اگر بعد از وقوف به عرفات يادش بيايد ياحكم را ياد بـگـيـرد بـايـد از جـايى كه هست احرام ببندد,هرچند متمكن از بازگشت به مكه واحرام از مكه باشد,وچنانچه اصلا يادش نيامد وحكم را ندانست تا از اعمال حج فارغ شد حجش صحيح است .
مـسـالـه 266 - كـسـى كـه احـرام حج را از روى علم وعمدترك كند, لازم است تداركش نمايد, وچـنـانـچـه پـيـش ازوقوف به عرفات متمكن از تدارك نشود, حجش فاسدولازم است سال بعد اعاده اش نمايد.
مـسـالـه 267 - احـوط اين است شخصى كه احرام حج تمتع بسته , پس از احرام وپيش از رفتن به عـرفـات طـواف مستحبى ننمايد, وچنانچه طواف نمود بنابر احتياط بعد ازطواف , تلبيه را تجديد كند.
2 - وقوف در عرفات
واجب دوم از واجبات حج تمتع , وقوف (بودن ) درعرفات است با قصد قربت , ومراد از وقوف , حاضر بودن در عرفات است چه سواره چه پياده , چه در حال حركت چه آرام .
مـسـاله 268 - صحراى عرفات حدودى براى آن معين شده كه نام آنها ((ثويه )) و((نمره )) و((ذى المجاز)) و((مازمين ))است , وخود اينها خارج از موقف مى باشند.
مـسـالـه 269 - كوهى به نام ((جبل الرحمه )) در صحراى عرفات است كه ظاهرا موقف است ولى وقوف روى آن كوه مكروه است , ومستحب است وقوف در دامنه كوه ازطرف چپ باشد.

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت سوم:

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت سوم:
مـساله 235 - هرگاه قرائت نمازگزار غلطى داشته باشد,در صورتى كه نتواند آن را درست كند اشـكـالـى در اكـتـفاى به آنچه مى تواند در نماز طواف وغير آن , نيست , وهمان اندازه كافى است , وچنانچه مى تواند آن را تصحيح ودرست كند, لازم است تصحيح نمايد, وچنانچه در اين كار اهمال وسـهـل انگارى كرد تا وقت تنگ شد, احوط اين است كه به اندازه اى كه مى تواند نماز طواف را بجا آوردوآن را به جماعت بخواند ونايب نيز بگيرد.
مـساله 236 - هرگاه نداند كه قرائتش درست نيست ودرنادانى خود معذور باشد, نمازش صحيح اسـت وحـاجـتـى به اعاده ندارد, حتى اگر بعد از نماز بفهمد كه قرائتش اشكال داشته , ولى اگر مـعذور نبوده , لازم است پس ازتصحيح , نماز را اعاده كند, وحكم كسى كه نماز طواف رافراموش كرده بر او جارى مى شود.
سعى واجب چهارم از واجبات عمره تمتع , سعى بين صفاومروه است , وخود يكى از اركان است كه اگر عـمدا ترك شود حج باطل خواهد بود, خواه علم به حكم داشته ياجاهل به حكم باشد. وقصد قربت در سعى معتبر است ,ولى ستر عورت وطهارت از حدث با خبث در آن معتبرنيست , وبهتر اين است كه طهارت رعايت شود.
مـساله 237 - سعى بايد بعد از طواف ونماز طواف بجاآورده شود, واگر پيش از طواف يا نماز آن بـجـا آورده شـود, لازم اسـت بعد از آنها اعاده شود. وحكم كسى كه طواف را فراموش كند وبعد از سعى يادش بيايد, پيشترگفته شد.مساله 238 - نيت در سعى معتبر است به اين معنى كه اگر در عمره است , به نيت عمره , واگر در حج است , به نيت حج , قربة الى اللّه بجا آورده شود.
سعى يعنى چه ؟
رفت وآمد بين صفا ومروه را سعى گويند (صفا در يك طرف ومروه طرف ديگر قرار دارد), رفتن از اول جـزء ازصـفـا به مروه را يك شوط گويند, وهمچنين برگشتن ازاول جزء مروه به صفا يك شوط است , وتمام سعى هفت شوط است , بنابر اين سعى از صفا شروع ودر شوط هفتم به مروه ختم مـى شـود, واحـتـيـاط لازم در ايـن است كه موالات (پى در پى بودن ) را مراعات كند بطورى كه فـصـل معتد به در بين اشواط حاصل نشود, ووقتى حاجى بخواهد از مسجد الحرام به مسعى برود, صفا طرف دست راستش قرار مى گيرد.
مـسـالـه 239 - هـرگاه سعى را از مروه شروع كند اگر يك شوط بجا آورده يعنى از مروه به صفا رسـيـده , بايد آن رالغو دانسته واز صفا شروع نمايد, وچنانچه بعد از شوطاول باشد, مثل اينكه در بين راه صفا ومروه در شوط دوم باشد, آن را نيز لغو نموده وسعى را از صفا از سربگيرد.
مـسـاله 240 - لازم نيست رفت وآمد (سعى ) بين صفاومروه پياده باشد, وسعى سواره بر حيوان يا دوش انسان يا چرخهايى كه فعلا در آنجا متداول است , جايز است ,ولى در هر حال بايد ابتدا از صفا وختم به مروه باشد.
مساله 241 - لازم است رفت وآمد بين صفا ومروه از راه متعارف باشد, واگر از صفا از توى مسجد يا راه ديگرى بسوى مروه برود, كافى نيست , بلى لازم نيست رفت وآمد در يك خط مستقيم باشد.
مـسـالـه 242 - واجـب اسـت هـنگام توجه به مروه آن را روبه روى خود قرار دهد, وهمچنين در بـازگـشـت از مروه به صفا, بايد متوجه به صفا باشد, پس اگر هنگام سعى بطورعقب گرد برود, كفايت نمى كند, والتفات به طرف راست و چپ وپشت سر هنگام سعى عيبى ندارد.
مـسـالـه 243 - نـشـستن روى صفا يا مروه يا در بين آنها به جهت استراحت , عيبى ندارد, گرچه احوط اين است كه بين آن دو ننشيند.
احكام سعى
در گـذشته گفته شد كه سعى از اركان حج است وترك آن عمدا با علم يا جهل به حكم , تا زمانى كـه تـداركـش پيش ازوقوف به عرفات ممكن نشود, حج باطل واعاده اش درسال بعد لازم خواهد بـود, واظهر اين است كه احرامش نيز باطل خواهد بود, اگرچه احوط واولى اين است كه عدول به افراد نموده وسعى را به قصد اعم از حج افرادوعمره مفرده تمام نمايد.
مساله 244 - هرگاه سعى از روى فراموشى ترك شود,هر وقت ياد او بيايد بايد بجا آورد هرچند ياد آمـدنـش پـس از فـراغـت از اعمال حج باشد, وكسى كه شخصا نتواند يابرايش مشقت داشته باشد بايستى نايب بگيرد وحجش در هر دو صورت صحيح خواهد بود.
مـسـاله 245 - كسى كه شخصا پياده يا سواره نتواند سعى را بجا آورد, ديگرى را نايب بگيرد كه به جاى او سعى كندوحجش صحيح است .مـسـالـه 246 - احـتـيـاط اين است كه بعد از طواف ونماز آن بدون ضرورت مانند شدت گرما يا خـسـتـگى زياد, تاخيرنكند, اگرچه اقوى اين است كه مى تواند سعى را تا شب تاخير كند, بلى در حال اختيار نبايد سعى را به فردابيندازد.
مـسـالـه 247 - زيـادى در سعى مانند زيادى در طواف سبب بطلان خواهد بود, اگر از روى علم وعمد باشد,چنانكه در طواف گذشت , بلى اگر جاهل به حكم باشد,اظهر اين است كه سعيش به زيادى باطل نمى شود,هرچند احتياط در اعاده آن است .
مساله 248 - هرگاه از روى خطا در سعى خود زيادنموده , سعيش درست است , ولى اگر زيادى يك شوطكامل باشد, مستحب است كه شش شوط ديگر به آن اضافه نمايد تا يك سعى كامل غير از سـعـى اول شود وختم سعى دوم طبعا به صفا خواهد بود, وچنانچه زيادى بيش از يك شوط باشد, تمام نمودن او به قصد رجا عيبى ندارد.
مـساله 249 - هرگاه عمدا با علم به حكم يا جهل به آن , ازسعى خود كم نمود, وتداركش تا زمان وقوف به عرفات ممكن نباشد, حجش فاسد شده ولازم است سال بعداعاده نمايد, وظاهر اين است كـه احـرامش نيز باطل مى شود, واحوط اين است كه عدول به حج افراد نموده وبه نيت اعم از حج وعـمـره مـفـرده تـمـامـش نـمايد, وچنانچه كمبود سعى از روى فراموشى وبعد از شوط چهارم بـوده واجب است باقى را هر وقت يادش آمد هرچند بعد ازفراغت از اعمال حج باشد, تدارك نمايد, ودر صورتى كه خود نتواند تدارك كند يا تدارك سخت باشد واجب است نايب بگيرد, هرچند به اين جهت باشد كه پس ازبازگشت به وطن يادش آمده باشد, در اين صورت احتياط اين است كه نايب به نيت فراغ ذمه منوب عنه ازاتمام يا تمام , يك سعى كامل بجا آورد, واگر كمبودش پيش از شوط چـهـارم واز روى فـراموشى بوده , احتياط اين است كه شخصا يك سعى كامل به قصد اعم از تمام يااتمام بجا آورد, ودر صورت دشوارى آن , نايب بگيرد

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت اول:

بعضی از احکام حج (از نظر آیت الله تبریزی) – قسمت اول:
سوم : آنكه كعبه (خانه خدا) را در جميع احوال طواف طرف چپ خود قرار دهد, وچنانچه كعبه به جهت بوسيدن اركان يا به جهت ازدحام , رو به رو يا پشت سر ياطرف راست قرار گرفت , آن مقدار از طـواف شمرده نمى شود, وظاهر اين است كه ميزان در قرار دادن كعبه طرف چپ , صدق عرفى است , همچنان كه از طواف پيغمبر اكرم (ص ) برمى آيد كه سواره طواف مى نمودند,وبهتر اين است كـه دقـت شـود بـخـصـوص در دو دهـانـه حجراسماعيل ودر نبشهاى خانه خدا كه در اين جاها بايدمواظب بود كه به چپ يا راست منحرف نگردد.
چـهـارم : آنكه حجر اسماعيل را داخل مطاف قرار دهد, به اين معنى كه دور حجر اسماعيل بگردد وداخل حجرنرود.
پنجم : آنكه طواف كننده از بيرون دور خانه خدا دور بزندنه درون خانه خدا, ودور تا دور خانه خدا به طور شيب بنايى شده كه به آن شادروان مى گويند كه نبايستى طواف كننده روى آن راه برود.
شـشـم : آنـكه هفت دور متوالى وپى در پى دور خانه خدابچرخد وكمتر از هفت دور كافى نيست , وعمدا زيادتر ازهفت دور هم طواف را باطل مى كند, چنانكه خواهدآمد.
مساله 206 - مشهور بين فقها اين است كه طواف بايدبين مقام ابراهيم (ع ) وخانه خدا باشد, يعنى از هر طرف اين مسافت در نظر گرفته شود, ومسافت آن بيست وشش ذراع ونيم تقدير شده است , ونـظر به اينكه حجر اسماعيل داخل مطاف است وخود بيست ذراع است , پس در طرف آن بيش از شـش ذراع ونـيـم نبايد دور شد, ولكن ظاهر اين است كه در موارد ازدحام طواف در دورتر از اين مسافت بيست وشش ذراع ونيم نيز كافى باشد.
مساله 207 - هرگاه طواف كننده از مطاف بيرون رفته ووارد كعبه شود, طوافش باطل واعاده آن لازم است ,وبهتر اين است كه طواف خود را تمام نموده سپس اعاده نمايد, اگر بيرون رفتنش پس از تجاوز نصف طواف بوده .
مساله 208 - چنانچه هنگام طواف روى شادروان رفت ,آن مقدار از طواف كه روى شادروان بوده بـاطـل است ,واحتياط اين است كه آن مقدار را تدارك نموده وطواف خود را تمام سپس طواف را اعـاده نـمـايد, واحتياط اين است كه هنگام طواف دست خود را از طرف شادروان به ديوار كعبه يا اركان آن دراز ننمايد گرچه جواز آن بعيدنيست .ولازم است اعاده شود, وبهتر اين است كه طواف را تمام نموده وسپس اعاده نمايد, ودر حكم رفـتـن در حجر است بالارفتن بر ديوار حجر بنابر احتياط, بلكه احوط اين است كه در حال طواف دست بر ديوار حجر هم نگذارد گرچه اظهر جواز آن است .
مـسـاله 210 - هرگاه طواف كننده پيش ار تجاوز از نصف طواف بدون عذر از مطاف خارج شود, اگر موالات عرفيه از او فوت شود طوافش باطل واعاده اش لازم است ,وچنانچه موالات فوت نشود يا خروجش بعد از تجاوزنصف باشد احتياط اين است كه آن طواف را تمام نموده سپس اعاده كند.
مـسـالـه 211 - چنانچه در اثناى طواف حدثى از او سربزند, جايز است بيرون رفته وتطهير نموده وبرگشته وطواف خود را تمام نمايد, همچنان كه گذشت ,وهمچنين است بيرون رفتن براى ازاله نـجـاست از بدن يالباس , واگر زنى در اثناى طواف حيض شود, واجب است طواف را قطع نموده وفورا از مسجد بيرون برود. وحكم چنين افراد در شرايط طواف بيان شد.
مـسـاله 212 - هرگاه طواف كننده به علت سردرد يادل درد ومانند آن ناچار طواف خود را قطع نـمـوده وازمـطاف بيرون رود, چنانچه قبل از تمامى شوط چهارم باشد طوافش باطل واعاده اش لازم است , وچنانچه بعد ازآن بوده احتياط اين است كه براى باقيمانده نايب گرفته وشخصا بعد از زوال عذر احتياطا باقيمانده را بجا آورده وطواف را اعاده نمايد.
مـسـاله 213 - طواف كننده مى تواند جهت عيادت مريض يا رفع حاجت خود يا حاجت برادر دينى خـود از مـطاف بيرون برود, ولى اگر طوافش واجب باشد ومقدار يك يادو شوط بجا آورده باشد, لازم است طواف را اعاده نمايد, وچنانچه بيرون رفتنش بعد از شوط سوم بوده احتياط اين است كه يك طواف كامل به قصد اعم از تمام يا اتمام بجا آورد.
مـسـالـه 214 - نـشـسـتـن در اثناى طواف جهت استراحت ورفع خستگى جايز است , ولى بايد به انـدازه اى نباشد كه موالات عرفيه از بين برود, كه در اين صورت طوافش باطل شده ولازم است از ابتدا دوباره انجام دهد.
نقص در طواف
مـساله 215 - هرگاه عمدا مقدارى از طواف را كم كندوموالات فوت شود, طوافش باطل خواهد بود, وچنانچه موالات فوت نشود, تا از مطاف بيرون نرفته مى تواندكمبود را بجا آورد. وحكم بيرون رفتن عمدى از مطاف قبلا ذكر گرديد.
مـسـاله 216 - هرگاه مقدارى از طواف را سهوا كم كند,اگر پيش ار فوت موالات يادش آمد واز مـطـاف بيرون نرفته باشد, كمبود را بجا آورده وطوافش صحيح خواهدبود, وچنانچه پس از فوت مـوالات يا بيرون رفتن ازمطاف يادش بيايد ومقدار فراموش شده يك شوط باشد,يك شوط را بجا آورده وطوافش صحيح است , وچنانچه شخصا نتواند كمبود را انجام دهد, هرچند به جهت اين باشد كـه پـس از بـازگـشـت بـه وطن يادش بيايد, بايد ديگرى را نايب بگيرد كه آن شوط را بجا آورد, وچنانچه مقدارفراموش شده بيش از يك وكمتر از چهار شوط باشد,بنابر احتياط بايستى برگشته وكمبود را شخصا بجا آورد,وپس از بجا آوردن كمبود, طواف را اعاده نمايد,وهمچنين اگر مقدار فراموش شده چهار يا بيش از چهارباشد, احوط اتمام سپس اعاده است .
زيادى در طواف
مساله 217 - زيادى در طواف پنج صورت دارد: اول : آنـكـه طواف كننده مقدار زيادى را به قصد جزئيت طوافى كه مشغول است يا طواف ديگرى بجا نياورده باشد, كه دراين صورت طوافش به اين زيادى باطل نخواهد شد.
دوم : آنـكه هنگام شروع به طواف يا در اثنا چنين قصد كندكه زيادى , جزء طوافش باشد, يعنى بنا داشته باشد كه طواف را هشت شوط يا بيشتر انجام دهد, در اين صورت طوافش جزما باطل ولازم است اعاده نمايد.
سوم : آنكه زيادى را پس از فراغت از طواف به قصدجزئيت آن بجا آورد, كه در اين صورت نيز اظهر بطلان طواف است .
چـهـارم : آنكه زيادى را به قصد جزئيت طواف ديگر بجاآورد, وطواف دوم را تمام كند, كه در اين صـورت گـرچـه در طواف زيادى نداشته ولى احوط بلكه اظهر بطلان طواف اول است , به جهت آنكه دو طواف واجب را پشت سر هم انجام داده است .

انواع چوب

انواع چوب
چوب ها اغلب براساس شكل برگ هاي درختان به دو گروه: سوزني برگ و پهن برگ تقسيم مي شوند. درختان سوزني برگ ، داراي برگ هاي سوزني شكل هستند. مانند: كاج .... ، اين نوع از درخت ها برگ پهن دارند . مانند : گردو.
جنگل هاي ايران منبع اصلي تهيه چوب و داراي درختان پهن برگ هستند. سوزني برگان، در كارهاي تزئيناتي، ساخت مبلمان و هم چنين تهيه روكش ها، و تخته چند لايي مورد استفاده قرار مي گيرند.
خشك كردن چوب :
درخت ، به طور كلي از سه قسمت تشكيل مي شود: ريشه ، تنه و تاج ، ريشه در پائين ترين قسمت درخت است كه در خاك قرار دارد و وظيفه آن گرفتن آب و مواد غذايي از زمين و رساندن آن ها، از طريق تنه و شاخه ها، به برگ هاست. قسمت بالاتر از ريشه تنه نام دارد. چوب مورد نياز در صنعت چوب از تنه تهيه مي شود.
(تصوير درخت و قسمت هاي مختلف آن ص 61) بالاترين قسمت درخت نيز تاج درخت است كه از شاخه ها و برگ ها تشكيل شده است. مقدار زيادي از مواد غذايي كه درخت جذب مي كند، آب است. پس از قطع كردن درخت و تبديل تنه به الوار( يا تراورس) لازم است چوب را خشك نمود تا جمع شود، وزن الوار كاهش يابد و مقاومت آن نيز افزايش يابد. در اين صورت قابل پرداخت و رنگ كردن خواهد شد.
چوب ها را بطور كلي به دو صورت مي توان خشك نمود
الف - خشك كردن طبيعي (هواي آزاد)
خشك كردن چوب در هواي آزاد يكي از روش هاي متداول در كارخانه هاي كوچك صنايع چوبي و كارگاه ها ي درودگري است. براي جلوگيري از تابش مستقيم نور خورشيد، هم چنين حفاظت از بارندگي، دسته هاي چوب را در زير يك مكان سقف دار ، كه اطراف آن از هر سو ً‌باز باشد، قرار مي دهند.
ب- خشك كردن مصنوعي چوب (كوره هاي چوب خشك كني)
كوره اتاقكي است كه در آن درجه ي حرارت، جريان هوا و ميزان دما تحت كنترل است. چوب ها را در اين اتاقك قرار مي دهند. پنكه هاي موجود در داخل اتاقك،‌جريان هواي گرم را از بين چوب ها عبور مي دهد و باعث خشك شدن چوب ها مي شود. از مزاياي اين روش، ‌نسبت به خشك كردن در هواي آزاد اين است كه زمان خشك كردن چوب به شدت كاهش مي يابد. ديگر اين كه رطوبت چوب ها را تا هر اندازه لازم باشد مي توان تنظيم كرد. هم چنين در اين روش، حشره هاي چوب ها از بين مي روند.
ابزار آلات صنايع چوب :
مُغار از ابزار كنده كاري است؛ كه براي شكاف دادن،‌كنده كاري ،‌كم كندن و ساختن اتصال هاي مختلف مورد استفاده قرار مي گيرند. مغار از يك قطعه فولادي با لبه ي تيز تشكيل شده كه در دسته ي چوبي محكمي، قرار گرفته است. مغارها به دو دسته : ساده و منبت كاري تقسيم مي شوند. از مغارهاي منبت كاري براي كنده كاري شكل هاي مختلف استفاده مي شود.
نكات ايمني :
قبل از استفاده مغار، ابتدا بايد از تيز و سالم بودن تيغه دو دسته اطمينان حاصل كرد و دقت نمود كه تيغه در دسته محكم باشد. به دليل اين كه تيغه مغار بسيار تيز است ، بايستي در حين كار با آن ‌دقت كرد تا دست يا انگشتان را زخمي نكند. درضمن براي ضربه زدن به مغار بهتر است از چكش چوبي استفاده نمود و در صورت استفاده از چكش آهني بايد حلقه اي فلزي در انتهاي دسته ي مغار وجود داشته باشد.
پرسش واحد 4 – كار با چوب
1 – چگونه مي توان عمر مفيد چوب ها را درمقابل پوسيدگي و هجوم حشره ها افزايش داد؟
به وسيله ي اشباع كردن با مواد آلي و معدني، آغشته كردن به مواد رنگي (پل استرها)، خشك كردن در كوره، اندود كردن با مواد نايلوني مي توان عمر مفيد چوب را افزايش داد.
2 – چگونه مي توان سختي و نرم بودن چوب ها را به وسيله رنده و اره تشخيص داد؟
چوب هاي سخت، هنگام برش داراي خاك اره هاي نرم هستند. ولي چوب هاي نرم در هنگام برش داراي خاك اره هاي زبر بوده و عمل برش سريع بر روي آن انجام مي شود . هنگام رنده كاري چوب هاي سخت، براده هاي حاصله از رنده، قطر و طول كم و برعكس در چوب هاي نرم، براده ها - قطر زياد (كلفت) و طول بيشتري دارند.
3 – چرا چوب بر خلاف خيلي از اجسام ديگر، ‌روي آب مي ايستد؟
به دليل متخلخل (سوراخ) بودن آن ووزن مخصوص چوب كه از وزن مخصوص آب كمتر است.




4 – چرا تيرهاي مورد استفاده در تونل معدن ها را از چوب مي سازند؟
الف - مقاومت تيرهاي چوبي در برابر رطوبت تونل ها، بيشتر از تيرهاي فلزي است.
ب- به علت هشدار دهنده بودن آن، چون چوب قبل از فروپاشيدن ، سر و صدا ايجاد مي كند.
ج - سبك است و حمل و نقل آن به داخل تونل آسان تر انجام مي گيرد.
5- اگر چوب طبق اصول فني و مناسب خشك نشود، چه اشكالي به وجود مي آيد؟
پس از كاربرد، در چوب ترك و شكاف ايجاد شده و كج مي شود.
6 – چرا چوب هاي مرطوب زود مي پوسند؟
از شرايط رشد و نمو قارچ ها ، حشره ها و حتي ميكروب ها وجود رطوبت است. در چوب هاي مرطوب، اين فرصت براي رشد و نمو قارچ و حشره به وجود مي آيد. در نتيجه باعث پوسيدگي چوب مي شود.
7 – از چوب هاي پهن برگان بيشتر در چه كارهايي استفاده مي شود؟ چرا؟
در كارهاي تزئيناتي . ساخت مبلمان و تهيه روكش ها از چوب هاي پهن برگان بيشتر استفاده مي شود. چون تنوع رنگ در اين گونه چوب ها بيشتر است.
8– چوب را به چه منظور خشك مي كنند؟
تا وزن آن كاهش و مقاومت چوب افزايش يابد. هم چنين قابل پرداخت و رنگ كردن باشد.
9– زمان لازم براي خشك كردن چوب در روش طبيعي به چه عواملي بستگي دارد؟
به نوع چوب و ضخامت آن بستگي دارد.
10 – در خشك كردن چوب به روش مصنوعي، چه عواملي قابل كنترل است؟
درجه حرارت، جريان هوا و ميزان رطوبت از عوامل قابل كنترل در خشك كردن چوب به روش مصنوعي است.
11 – مزاياي خشك كردن چوب به روش مصنوعي را بيان كنيد.
زمان خشك كردن چوب كوتاه است. رطوبت چوب ها را تا هر اندازه كه لازم باشد مي توان تنظيم كرد. حشره و قارچ هاي چوب خوار به وسيله حرارت از بين مي روند. اين مزايا در خشك كردن چوب به روش طبيعي وجود ندارد.

اسلام و مدگرایی

اسلام و مدگرایی
به یک بیان، رسالت اسلام به عنوان یک مکتب کامل الهی، پاسخ‏گویی صحیح به تمام خواست‏های فطری و نیازهای اصیل انسانی است. بر این اساس، در مجموعه تعالیم اسلامی از جمله در آیات قرآنی به مساله زینت و جمال و زیبایی عنایت‏خاصی مبذول شده است. از تامل در این بخش از معارف اسلامی، چند اصل کلی بسیار مهم مربوط به موضوع خودآرایی و زینت‏به دست می‏آید:
1. حس زیبایی یکی از ویژگی‏های مخصوص انسان است که ریشه در فطرت او دارد و به اقتضای این امر از دیدن هرگونه زیبایی لذت می‏برد. بی‏تردید منشا تمام هنرهای انسانی همین حس است که در هر دوره موجب به وجود آمدن یک سلسله دست‏آوردهای ارزشمند هنری می‏شود. بنابراین، استعداد و درک زیبایی از جمله مواهب به ودیعت نهاده شده در وجود انسان است که به برکت آن، وی قادر است از طریق مطالعه و تامل در ظرافت‏های زیبای نظام آفرینش، زمینه کمال روحی و معنوی خود را فراهم سازد.
2. خودآرایی و زینت‏به عنوان بخشی از حس زیبایی، نه تنها آثار بسیاری در روح و روان فرد دارد بلکه موجب تعالی و رشد افراد جامعه نیز می‏شود. در مقابل، پرهیز از خودآرایی و پریشانی و ژولیدگی چون با خواست فطری انسان در تعارض است، به تدریج اثرات منفی در روان او به جای می‏گذارد که افسردگی روحی، عدم تعادل روانی و بی‏توجهی به نعمت‏ها و سرکوبی علائق طبیعی و.. . از جمله آنهاست. از آنجا که این امور، در نهایت‏به سلامت زندگی فرد و نظام اجتماعی زیان‏های جبران ناپذیری متوجه می‏سازد لذا، در احکام اسلامی به شیوه‏های مختلفی با این‏گونه رفتارها مقابله شده است. به عنوان مثال، در سیره اولیاء الهی همواره با این منطق غلط ناآگاهان که پرهیز از خودآرایی را دلیل وارستگی از قید نفس و بی‏اعتنایی به زخارف دنیوی به حساب می‏آورند به طور جدی برخورد شده است. زیرا، این کار علاوه بر این‏که موجبات نفرت دیگران را فراهم می‏آورد، با اصل عزت نفس و کرامت و منزلت انسانی همخوانی ندارد. مولی‏الموحدین علی‏علیه السلام می‏فرمایند: «التجمل من اخلاق المؤمنین‏» خودآرایی از ویژگی‏های خاص انسان‏های مؤمن است.
3. در رهنمودهای پیشوایان اسلام در مورد خودآرایی به موارد زیادی تصریح و تاکید شده است که از جمله آن‏هاست: لباس تمیز و آراسته، شانه کردن موی سر و صورت، نظافت‏بدن، خوشبو کردن بدن و لباس‏ها، پرهیز از کارهایی که دون شان انسان مؤمن است و...
4. هرچند اسلام توصیه به خودآرایی دارد، اما هرگز این امر را منحصر به زینت ظاهر نمی‏کند بلکه آراستگی به فضایل معنوی و اخلاقی را که زمینه‏ساز سعادت و کمال روحی او هستند. مهم‏تر از آراستگی ظاهر می‏شمارد. به عبارت دیگر، اسلام با تعالیم حیات‏بخش خود نخست‏به ایجاد اعتدال در اخلاق و فضیلت‏های روحی می‏پردازد و پیروان خود را به درک زیبایی‏های مافوق عالم ماده رهنمون می‏کند، و آنان را از گرفتارشدن به هرگونه سطحی‏نگری در این مساله نجات می‏بخشد. در عین حال، تلاش می‏کند که افراد فقط به زینت ابعاد ظاهری جسم و محیط زندگی خود نپردازند. در اشاره به چنین واقعیتی علی‏علیه السلام می‏فرمایند: «زینة البواطن اجمل من زینة الظواهر» زینت درونی از زینت ظاهر بسیار زیباتر است. چه، هم از نظر تاثیر و هم از نظر ماندگاری، زینت درونی در کمال حقیقی انسان مؤثرتر است.
5. گرچه در مجموعه تعالیم اسلامی به خودآرایی توصیه و تاکید فراوان شده است اما به جهت در امان ماندن از عوارض منفی افراط و تفریط در خودآرایی و مدگرایی، حدود و چارچوب خاصی نیز برای آن تعیین شده است. به عنوان مثال، تاکید شده است که وسیله خودآرایی یا محیط‏آرایی اولا، باید حلال باشد و از راه مشروع تهیه شود. ثانیا، سبب اسراف در سرمایه‏ها و استعداد نباشد. ثالثا، از هرگونه شائبه تجمل‏پرستی و جنبه خودنمایی داشتن بری باشد. رابعا، به گونه‏ای نباشد که زمینه تحریک هواهای نفسانی و امیال جنسی دیگران را فراهم کند. خامسا، به صورت تقلید کورکورانه از دیگران انجام نگیرد و... در یک کلام از بررسی تعالیم اسلامی به دست می‏آید که اسلام نه تنها خودآرایی را منع نمی‏کند بلکه به شیوه معقول و منطقی بر آن تاکید می‏کند. در عین حال، همیشه و در همه حال، از افراط و تفریط در هر چیزی منع می‏کند.

ارزش تربیت و موعظه(قسمت دوم)

ارزش تربیت و موعظه(قسمت دوم)
سخنی پیرامون موعظه
لقمان برای تربیت نفوس از شیوه‏های مختلف بهره می‏جست، که می‏توان گفت‏بیشترین آنها از راه موعظه و پندهای عبرت‏انگیز و امر به معروف و نهی از منکر بود . موعظه یکی از کاربردترین و عمیق‏ترین روش برای ارشاد و هدایت است . در اهمیت مساله ارشاد و هدایت، همین قدر بس که پیامبر (ص) هنگامی که حضرت علی (ع) را برای ارشاد مردم یمن، به آن سامان فرستاد، به او فرمود: «و ایم الله لئن یهدالله علی یدیک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس; سوگند به خدا اگر خداوند به وسیله تو یک نفر مرد را هدایت کند، برای تو بهتر است از آنچه که خورشید بر آن می‏تابد .» ()
پیامبران در راستای ارشاد مردم از حکمت (استدلال و منطق) و موعظه نیکو و مجادله و بحث‏های ستیزآمیز ولی نیکوتر، استفاده بسیار کردند، چنانکه این مطلب در مورد پیامبر اسلام (ص) در آیه 125 نحل آمده است . موعظه حسنه که در این آیه آمده از دو کلمه تشکیل شده: 1 - کلمه موعظه یعنی استفاده کردن از عواطف انسان‏ها، که با تحریک صحیح عواطف، می‏توان توده‏های عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت 2 - کلمه حسنه اشاره به این است که آن موعظه‏ای اثر بخش است که از هرگونه آلودگی مانند تحمیل، فشار، خشونت، غرض ورزی، و تحقیر خالی باشد، وگرنه به عکس موجب تحریک، لجاجت و سرکشی طرف مقابل می‏شود، بنابراین موعظه وقتی اثر نیک خود را می‏گذارد و قلب‏ها را چیره می‏سازد، که آمیخته با حسن نیت، و پاکی سخن و زیبایی آن باشد، البته قابلیت قابل نیز لازم است، چرا که باران در شوره زار، گل و باغ و میوه نمی‏رویاند، با این که لطیف و زلال است و به عکس آب مسموم و آلوده نیز باعث آفت‏های دیگر می‏شود .
واعظ باید متعظ باشد، نخست‏خود را اصلاح کند تا سخنش در دیگران اثربخش باشد، چرا که اگر سخن از قلب برآید لاجرم بر دل نشیند، موعظه شده نیز باید خود را به گونه‏ای بسازد که دارای گوش شنوا و چشم بینا و دل آگاه و پندپذیر باشد، وگرنه همچون آهن موریانه خورده‏ای است که با صیقل پاک نمی‏شود، چرا که بر قلب سیاه که نشانه‏اش گوش کر، چشم کور، و دل بسته است، موعظه سودی نمی‏بخشد، چنان که میخ آهنین بر سنگ فرو نمی‏رود، بلکه میخ کج‏شده یا میخ شکسته می‏شود .
امیر سخن حضرت علی (ع) می‏فرماید: «الدنیا موعظة لمن اتعظ بها; دنیا محل اندرز است‏برای آن کس که از آن اندرز گیرد .» ()
نیز آن حضرت در اندرز خود به فرزندش امام حسن (ع) می‏فرماید: «و احی قلبک بالموعظة; قلبت را با موعظه و اندرز زنده کن‏» و در عبارت دیگر می‏فرماید: «و لا تکونن ممن لاتنفعه العظة الا اذا بالغت فی ایلامه، فان العاقل یتعظ بالآداب، والبهائم لایتعظ الا بالضرب; از کسانی نباش که پند و اندرز به آنها سود نمی‏بخشد، مگر آن زمانی که او را بسیار توبیخ کنی، چرا که عاقلان با اندرز و آداب، پند می‏پذیرند، اما چارپایان با زدن .» ()
و نیز باید دانست که در مسیر راه موعظه، حجاب‏هایی قرار دارند که باید آنها را از سر راه برداشت، قدر جامع این حجاب‏ها همان غرور و غفلت است، بر همین اساس علی (ع) فرمود: «بینکم و بین الموعظة حجاب من الغرة; بین شما و موعظه پرده‏ای از غرور و غفلت (مانند شهوات و هوس‏ها) وجود دارد .» ()
پی‏نوشت‏ها:
1) کنز العمال، حدیث 28736; میزان الحکمة، ج‏6، ص‏473 .
2) ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج‏1، ص‏6 .
3) هود (11) آیه‏42 .
4) صافات (37) آیه‏102 .
5) یوسف (12) آیه‏5 .
6) دیوان مثنوی، به خط میرخانی، دفتر دوم، ص‏143 .
7) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏122 .
8) بحارالانوار، ج‏103، ص‏228 .
9) همان، صفحه‏235 .

10) امالی شیخ طوسی، ج‏1، ص‏379 .
11) شیخ کلینی، فروع کافی، ج‏6، ص‏50 .
12) همان، ص‏48 .
13) همان، ص‏50 .
14) علامه طبرسی، مکارم الاخلاق، ص‏222 .
15) غرر الحکم، ج‏2 .
16) زخرف (43) آیه‏54 .
17) تحف العقول، ص‏574 .
18) غرر الحکم .
19) بحارالانوار، ج‏19، ص‏167 .
20) نهج البلاغه، حکمت 131 .
21) همان، نامه‏31 .
22) همان، حکمت 282 .

ارزش تربیت و موعظه(قسمت اول)

ارزش تربیت و موعظه(قسمت اول)
پدیدآورنده:حجة‏الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی ،
خلاصه:
کلمات کلیدی:
«و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی; به خاطر بیاور، هنگامی که لقمان به فرزندش - در حالی که او را موعظه می‏کرد - گفت: پسر جانم‏» (سوره لقمان - 13)
ارزش تربیت، به ویژه تربیت فرزند
لقمان به مساله تعلیم و تربیت که هدف انبیاء است‏بسیار اهمیت می‏داد، و خود در این راستا مربی نمونه، و معلم اسوه و آموزگار الگو بود، چنانکه در قرآن و احادیث، چهره لقمان همه جا این گونه دیده می‏شود، و باید از این حکیم الهی این درس بزرگ را آموخت و به مساله تعلیم و تعلم، و تربیت ارزش فوق العاده داده و آن را در خط سرآغاز اولویت‏ها قرار داد، تا آنجا که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ان الله و ملائکته حتی النملة فی حجرها و حتی الحوت فی البحر، یصلون علی معلم الناس الخیر; خداوند و فرشتگانش و همه موجودات حتی مورچه در لانه‏اش و ماهی در دریا بر آموزگار درس‏های نیک درود می‏فرستند .» ()
لقمان در مورد تربیت، به تربیت فرزند، بیش از دیگران اهمیت می‏داد، و یکی از حقوق بزرگ فرزند بر پدر را که حق تربیت است، رعایت می‏کرد، و خود را در این رابطه مسؤول جدی می‏دانست، و به این نکته توجه داشت که در قیامت عذاب کسی که نسبت‏به تربیت افراد خانواده خود بی‏تفاوت باشد، از همه بیشتر است، و مسؤولیت تربیت اولاد در ردیف مسؤولیت رهبر نسبت‏به امت قرار گرفته است، چنان که رسول اکرم (ص) فرمود: «الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، فالامیر علی الناس راع، و هو مسئول عن رعیته، والرجل راع علی اهل بیته، و هو مسئول عنهم، فالمرئة راعیة علی اهل بیت‏بعلها و ولده، و هی مسئولة عنهم، الا فکلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته; آگاه باشید همه شما نگهبانید، و همه در برابر کسانی که مامور نگهبانی آنها هستید مسؤولید، رهبر حکومت اسلامی نگهبان مردم است، و در برابر آنها مسؤول است، مرد نگهبان خانواده خویش، و در برابر آنها مسؤول است، زن نیز نگهبان خانواده خویش، در برابر آنها مسؤول است، بدانید که همه شما که مامور نگهبانی آنها هستید مسؤول آنها می‏باشید .» ()
شیوه تربیت از مکتب لقمان
در مورد نتیجه‏گیری بهینه در مساله تربیت، اموری لازم است، در راس آنها مهر و محبت، و شخصیت دادن و احترام نمودن به طرف مقابل، نقش بسیار مهمی دارد، به طوری که ضد آن یعنی خشونت و تندی و تحقیر و بی‏اعتنایی به او، آن چنان سوء اثر دارد که بهترین سخن تربیت‏به او مانند کلوخ زدن به سنگ است .
لقمان هنگام موعظه به فرزندش چنان که در آیه 13 و 17 از آیات مورد بحث (آیات 13، 16، 17، 18 و 19 سوره لقمان) آمده، سه بار از فرزندش با جمله «یا بنی‏» تعبیر می‏کند، این تعبیر در فارسی معادل با جملاتی مانند: ای پسرکم، ای پسرجانم، ای فرزند دلبندم، ای عزیزم می‏باشد، و با این تعبیر محبت‏آمیز، عواطف او را جذب می‏کند، و با سرآغازی مهرانگیز، روح و روان او را با عطر حکمت‏خوشبو می‏سازد . این تعبیر «یا بنی‏» در گفتار پیامبران و امامان (ع) زیاد دیده شده، از جمله در قرآن از زبان نوح (ع) و از زبان یعقوب (ع) نسبت‏به فرزندش یوسف () (ع) آمده است، با این که پسر نوح (ع) جزء مخالفان بود، در عین حال نوح (ع) برای جذب او به آیین حق، از تعبیر مهرانگیز «یا بنی‏» با او به گفتگو پرداخت . و حضرت علی (ع) در یک وصیت‏به فرزندش امام حسن (ع) (نامه‏31 نهج البلاغه) سیزده بار، با جمله «یا بنی‏» به او خطاب می‏نماید .
از آنجا که این مساله از مسایل مهم تربیتی است، لازم است‏به تجزیه و تحلیل بیشتر بپردازیم .
چنان که گفتیم در مسایل تربیتی، مهر و محبت و پرهیز از تحقیر، و شخصیت دادن و احترام به فرزند و . . . از اصل اساسی و سنگ زیرین تربیت صحیح است که نقش مهم در جلب عواطف دارد، به گفته جلال الدین مولانا:
از محبت تلخ‏ها شیرین شود
وز محبت مس‏ها زرین شود
از محبت‏خارها گل می‏شود
وز محبت‏سرکه‏ها مل می‏شود
از محبت‏سجن گلشن می‏شود
بی‏محبت روضه گلخن می‏شود
از محبت نار نوری می‏شود
وز محبت دیو حوری می‏شود
از محبت‏سقم صحت می‏شود
وزمحبت قهر رحمت می‏شود

از محبت مرده زنده می‏شود
وزمحبت‏شاه بنده می‏شود ()
برای توضیح بیشتر نظر شما را به شمه‏ای از گفتار و رفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) در این راستا جلب می‏کنیم:
نخست از آغاز تشکیل خانواده شروع می‏کنیم، محبت و صمیمی بودن زن و شوهر نسبت‏به همدیگر، اساس سالم سازی و ساختن بستر خوب برای تربیت فرزندان خوب است .
رسول خدا (ص) فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلی; بهترین شما کسی است که نسبت‏به خانواده‏اش رفتار نیک کند، و من چنین هستم .» ()
امام صادق (ع) فرمود: «کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا; هر کسی که بیشتر ما را دوست دارد زنان (همسر خود) با بیشتر دوست دارند .» ()
شخصی از دختری خواستگاری کرد، پدر او به محضر امام رضا (ع) آمد و چنین پرسید: یکی از بستگانم از دخترم خواستگاری کرده، ولی بداخلاق است، آیا جواب مثبت‏به او بدهم؟
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اگر بد اخلاق است پاسخ مثبت‏به او نده‏» ()
حضرت علی (ع) فرمود: بهترین زن برای ازدواج کردن با او، زنی است که دارای پنج‏خصلت‏باشد:
1 - سازگار 2 - نرم خو 3 - اهل تفاهم و رفاقت‏با شوهر 4 - و هنگام خشم شوهر، خود را کنترل کند و آثار خشم از او دیده نشود تا شوهرش راضی گردد 5 - زنی که هرگاه همسرش غایب شد، در غیاب او اموال و آبروی او را حفظ کند، چنین بانویی از کارگزاران سرافراز خدا است .» ()
پس از محبت دو سویه زن و شوهر، نوبت‏به محبت‏به فرزند می‏رسد، که آن نیز بسترسازی آماده و مهیا برای تربیت فرزند سالم است . مردی به حضور رسول خدا (ص) آمد و گفت: ما قبلت صبیا قط; من هرگز کودکی را نبوسیده‏ام‏» ، وقتی او رفت پیامبر (ص) فرمود: «هذا رجل عندی من اهل النار; این مردی است که در نزد من از اهل دوزخ است .» ()
امام صادق (ع) نقل کرد: روزی رسول خدا (ص) نماز ظهر را با مردم به جماعت‏خواند، ولی بر خلاف معمول، دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد، بعد از نماز، مردم از آن حضرت پرسیدند: «آیا حادثه تلخی روی داد که شما نماز را این گونه (با شتاب) انجام دادید؟ .»
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اما سمعتم صراخ الصبی; آیا شما صدای گریه کودک را نشنیدید؟»
معلوم شد آن حضرت، برای آرام کردن و نوازش مهرآمیز به کودک، نمازش را با سرعت‏به پایان رسانده است . ()
نتیجه این که یکی از عوامل مهم که نقش سرنوشت‏ساز در استوار نمودن ساختار معنوی و تربیتی کودک دارد، محبت و نوازش و یاری مهرانگیز به او، و پرهیز از خشونت‏های ناروا نسبت‏به او است .
یونس بن رباط می‏گوید: روزی امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کرد که فرمود: «رحم الله من اعان ولده علی بره; خداوند رحمت کند کسی را که فرزندش را به نیکی کاریش یاری کند .»
من به امام صادق (ع) عرض کردم: «شیوه این گونه یاری به فرزند چگونه است؟ فرمود: «یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره، و لا یرهقه و لا یخرق به; آنچه را که در حد توان او است از او بپذیرد، و آنچه را برایش سخت است از او بگذرد، و به او ظلم و تحمیل نکند و نسبت جهل و ابلهی به او ندهد .» ()
و در مورد شخصیت دادن به فرزند و افراد دیگر، و پرهیز از تحقیر نسبت‏به آنها، نیز باید توجه جدی داشت که اگر بی‏احترامی و تحقیر در میان باشد، مانع بزرگی برای اثر گذاری تربیت‏خواهد شد، بلکه اثر بسیار نامطلوبی می‏گذارد، و افراد مورد نظر را عقده‏ای بار می‏آورد و به سر حد کفر و انحراف شدید می‏کشاند، این مساله به خصوص در مورد فرزند، قطعا باید مورد توجه قرار گیرد . یکی از محققان جامعه شناس می‏نویسد: «پدر و مادر و مربیان باید به کودک احترام بگذارند، و غرور او را سرکوب ننمایند، و به عبارت دیگر از هر موضوعی که عقده حقارت و خودکم‏بینی در کودک ایجاد می‏کند، دوری نمایند، و در بزرگسالان نیز، مساله چنین است، باید احترام کافی به مردم کرد، تا احساس کمبود و حقارت ننمایند، و گرنه سر از عقده حقارت بیرون آورده و منشا انحرافات و گناهان خواهد شد .»
رسول خدا (ص) فرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا ادبهم یغفرلکم; به فرزندان خود احترام بگذارید و تربیت آنها را به نیکویی انجام دهید، که خداوند گناهان را می‏بخشد .» ()
در اسلام سفارش شده: بین فرزندانتان، تبعیض قائل نشوید، عدل و مساوات در امور را بین آنها حفظ کنید، با آنها به نیکویی سخن بگویید، نام بد روی آنها نگذارید، و با القاب زشت از آنها یاد نکنید، اگر خواستید به خاطر بعضی از امتیازات به بعضی از کودکان جایزه‏ای بدهید، و می‏دانید که چنین کاری موجب تحقیر کودکان دیگری می‏شود، یا مخفیانه انجام دهید یا به گونه‏ای باشد که موجب تحقیر دیگران نشود، چرا که تحقیر موجب آلودگی روح و روان تحقیر شده و باعث‏ساختن بستر انحرافی در وجود او می‏شود، بر همین اساس پیامبراکرم (ص) فرمود: «لایکذب الکاذب الا من مهانة نفسه; دروغگو دروغ نمی‏گوید، مگر به خاطر خواری نفس خود .» ()
شگفت این که خواری نفس و تحقیر به قدری انسان را بی‏محتوا می‏کند و زمینه انحرافات مختلف را در انسان پدیدار می‏سازد که فرعون برای استحمار قوم خود از همین راه استفاده کرد، چنان که قرآن می‏فرماید: «فاستخف قومه فاطاعوه; () فرعون قوم خود را خوار و سبک شمرد، در نتیجه آن قوم از او اطاعت کردند .»
برهمین اساس امیرمؤمنان علی (ع) می‏فرماید: «من هانت علیه نفسه فلاتامن شره; آن کس که شخصیتی برای خود قائل نیست، از شر او برحذر باش .» () و نیز می‏فرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة; آن کس که نفس خویش را گرامی دارد، آن را با گناه خوار نمی‏کند .» ()

لینک باکس

اگر نیاز به شغل مناسب دارید برای یکبار هم که شده کلیک کنید، ضرر نخواهید کرد.