خرید آسان و آسوده

سایت های مورد نیاز شما

اگر نیاز به اطلاعات مختلفی دارید به سایتهای زیر رجوع کنید.

۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

شرح چهل حديث پيرامون حضرت مهدي (عج)(قسمت دهم)

حديث بيست و چهارم:
(اميد به اجابت دعا)
(رَبِّ مَنْ ذَا الَّذي دَعاكَ فَلَمْ تُجِبْهُ، وَمَنْ ذَا الَّذي سَأَلَكَ فَلَمْ تُعْطِهِ، وَمَنْ ذَا الَّذي ناجاكَ فَخَيَّبْتَهُ، أَوْ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ فَأَبْعَدْتَهُ)[5]
پروردگارا! چه كسى تو را خواند و تو دعايش را اجابت نكردى، و چه كسى از تو درخواست نمود و به او عطا نفرمودى، و چه كسى با تو مناجات كرد و او را نااميد ساختى، يا خود را به تو نزديك نمود و او را دور ساختى؟!
شرح حديث
اين فقره از دعا، برگرفته از دعاى معروف به دعاى علوى مصرى است. محمّد بن على علوى حسينى مصرى، در مكاشفه اى، خدمت حضرت(عليه السلام)مشرّف شد و اين دعا را از ايشان فرا گرفت و با خواندن آن به مقصودش رسيد.
حضرت در اين دعا ـ كه روح اميد را در انسان زنده مى كند ـ به انسان مى آموزد كه نبايد از دعا كردن و روى آوردن به درگاه ايزد نااميد شد; زيرا خداوند متعال كسى را دست خالى برنمى گرداند و هيچ دعايى را بى جواب نمى گذارد.
در اين جا ممكن است كسى بپرسد: «چه بسيارند دعاهايى كه به اجابت نمى رسند و چه بسا انسان از خدا چيزى را مى خواهد، ولى به او داده نمى شود و ... پس منظور از اين حديث چيست؟» در پاسخ بايد گفت:
اوّلاً، چه بسا، انسان از چيزى كراهت دارد، در حالى كه خير او در آن است و ميل به چيزى دارد كه صلاح او در آن نيست; ولى با اين حال، آن را از ايزد تبارك و تعالى مى خواهد. در اين موارد، خداوند دعاى بنده اش را در ظاهر اجابت نمى كند، ولى به عوض آن، نعمت هاى ديگرى به او مى دهد و يا گناهانش را مى آمرزد.
ثانياً، برآورده شدن حاجات، احتياج به وجود شرايط و نبود موانع دارد. با نبود شرايط و وجود موانع، انسان هر چه دعا كند، حاجتش برآورده نمى شود. هم چنين براى دعا كردن آدابى است كه بايد رعايت شود و بدون رعايت آن ها دعا مستجاب نمى شود. نخستين شرط آن «عبد خدا» بودن است. شرط مهم ديگرش اين است كه دل كسى را نيازرده باشيم. كسى كه دل ديگرى را به ناحق مى شكند، چگونه توقع دارد دعايش مستجاب شود؟ نفرين فرد دلشكسته زودتر به درگاه ايزد مى رسد و مستجاب مى شود.
حديث بيست و پنجم:
(حرمت اموال مردم)
(فَلا يَحِلُّ لاَِحِد أَنْ يَتَصَرَّفَ مِنْ مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ)[6]
براى هيچ كس جايز نيست كه بدون اذن صاحب مال، در مالش تصرّف كند.
شرح حديث
اين كلام، بخشى از جوابى است كه حضرت(عليه السلام) در پاسخ مسائل اسدى، مرقوم داشته اند.
حضرت به مطلبى اشاره مى كنند كه در آيه ى شريفه ى (لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراض مِنْكُمْ)[7]به آن اشاره شده است. خداوند در اين آيه فرموده است:
اموال خود را بين خود به باطل نخوريد، بلكه تصرّف شما به واسطه ى تجارتى باشد كه با رضايت شما، در ميانتان متداول است.
مال مسلمان نيز همانند آبرو و جانش بايد محفوظ باشد، و ديگران نبايد چشم سوئى به آن داشته باشند. مالك مال ديگران شدن، اگر بدون اسباب شرعى وعرفى (از قبيل تجارتِ با رضايت، بخشش، ارث، اجاره و يا ساير اسباب شرعى كه در فقه اسلامى به آن ها اشاره شده است) باشد، نتيجه اى جز هرج و مرج در پى ندارد. در اين آيه و نيز حديث شريف، اين گونه دستور داده شده كه تصرّف در مال ديگران بايد با رضايت يا اذن يا اجازه ى صاحب مال باشد و كسى حق ندارد با زور، مال ديگرى را از دستش بيرون آورد و خود را صاحب آن بداند.
حديث بيست و ششم:
(حضرت زهرا(عليها السلام) الگوى حضرت مهدى(عليه السلام))
(وَفي إِبْنَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) لي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)[8]دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) (فاطمه ى زهرا(عليها السلام)) براى من، اسوه و الگويى نيكو است.
شرح حديث
شيخ طوسى(رحمه الله)، در كتاب الغيبة خويش، قصّه ى مشاجره ى ابن ابى غانم قزوينى با جماعتى از شيعه درباره ى امر جانشينى امام عسكرى(عليه السلام)را نقل كرده است. ابن ابى غانم، به جانشينى براى حضرت امام عسكرى(عليه السلام)اعتقادى نداشت. عدّه اى از شيعيان نامه اى به حضرت مى نويسند و در آن مشاجره اى را كه ميان ابن ابى غانم و جماعت شيعه ايجاد شد، يادآور مى شوند.
حضرت، در جواب نامه، به خطّ مبارك خود، بعد از دعا براى عافيت شيعيان از ضلالت و فتنه ها و درخواست روح يقين و عاقبت به خيرى آنان و تذكر به امورى چند، مى فرمايد:
فاطمه ى زهرا، دختر رسول خدا، براى من، در اين مسئله، الگوى خوبى است.
در اين كه حضرت كدام گفتار يا رفتار حضرت زهرا(عليها السلام) را سرمشق خويش قرار داده اند، احتمال هاى مختلفى بيان شده است. كه در اين جا به سه مورد از آن ها اشاره مى شود:
1. حضرت زهرا(عليها السلام) تا پايان عمر شريفش، با هيچ حاكم ظالمى بيعت نكرد. حضرت مهدى(عليه السلام) هم بيعت هيچ سلطان ستمگرى را بر گردن ندارد.
2. شأن صدور اين نامه اين است كه برخى از شيعيان، امامت ايشان را نپذيرفته اند. حضرت مى فرمايند:
اگر مى توانستم و مُجاز بودم، آن چنان مى كردم كه حق بر شما كاملاً آشكار شود به گونه اى كه هيچ شكّى براى شما باقى نماند; ولى مقتداى من حضرت زهرا(عليها السلام)است. ايشان، با اين كه حق حكومت از حضرت على(عليه السلام) سلب شد، هيچ گاه براى بازگرداندن خلافت، از اسباب غيرعادى استفاده نكرد. من نيز از ايشان پيروى مى كنم، و براى احقاق حقّم در اين دوران، راه هاى غيرعادى را نمى پيمايم.
3. حضرت در پاسخ نامه فرموده است:
اگر علاقه و اشتياق فراوان ما به هدايت و دست گيرى از شما نبود، به سبب ظلم هايى كه ديده ايم از شما مردمان روى گردان مى شديم.
حضرت، با اشاره به حضرت زهرا(عليها السلام) مى خواهند بفرمايند، همان طورى كه اذيت و آزارى كه دشمنان نسبت به حضرت فاطمه(عليها السلام)روا داشتند و سكوتى كه مسلمانان پيشه كردند، هيچ كدام سبب نشد كه ايشان از دعا براى مسلمانان دست بكشد، بلكه ديگران را بر خود مقدم مى داشت، من نيز اين ظلم ها و انكارها را تحمّل مى كنم و از دل سوزى و راهنمايى و دعا و ... براى شما، چيزى فرو نمى گذارم.

هیچ نظری موجود نیست:

لینک باکس

اگر نیاز به شغل مناسب دارید برای یکبار هم که شده کلیک کنید، ضرر نخواهید کرد.