خرید آسان و آسوده

سایت های مورد نیاز شما

اگر نیاز به اطلاعات مختلفی دارید به سایتهای زیر رجوع کنید.

۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

اعتکاف، راهی به ملکوت(قسمت سوم

حضرت استاد صمدی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین
زینب سلام الله علیها و اعتکاف حقیقی

قال علی بن الحسین –علیه السلام- : « یا عمه ... أنتَ بِحَمدلله عالمه غیر معلّمه و فهّمه غیر مفهّمه » عمه جان! به سپاس خداوند، شما بدون تعلیم عالمی و بدون تفهیم خردمند . ( احتجاج طبرسی ج2 ص 305 )
کلامی سامی از دهن مطهّر و منبع آب حیات انسانی، حضرت انسان کامل، خلیفه الله، زینت عبادت کنندگان، در بیان شخصیت زینب کبری، نامی آشنای عرشیان که « زین أب » گشته است، می باشد که عمه بزرگوارش را به داشتن « علم لدنّی » ستوده است. علم لدنّی که از آن در صحف نوریة عرفانی و قرآنی به « اکل از فوق، و علم شهودی ذوقی، و علم کشفی عذب فرات، و علم آب حیات انسانی که یقذفه الله فی قلب من یشاء یعنی علم یقذفی و علم اصلی » تعبیر می گردد، از آنِ نفوس مکتفیه است که آن را در نهانخانة سرّشان از معلم حقیقی نظام هستی، تعلیم می گیرند؛ یعنی بی رنج تعلیم علم مفهومی بدان نیل می یابند که « العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء » نفوس مکتفیه که معلم به علم لدنّی اند، نفوسی هستند که به ذات و باطن ذات خود به علل ذاتی خود، در خروجشان از نقص به کمال اکتفا می کنند. ولی غیر مکتفیه نیازمند به مکمّل از خارج می باشند؛ لذا نفس مکتفی، خود چشمه سار جوشش آب حیات و غنی مؤید به روح القدس است و چون فیاض علی الاطلاق در دهش، تام و فیض او مدام است، مکتفی نیز در قبول فیض کامل است. لذا مظهر تام اسمای تعلیمی و تکوینی است که « و عَلَّمَ آدم الأسماء کلّها ».
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد (حافظ)

صاحب نفس مکتفی را مقام شامخ توجه و همت است که بر اساس مراقبت و حضور و عندیتی که دارد حقایق را از کوثر وحی یا الهام می آموزد که مالک رقاب هفت اقلیم می گردد.
حال که سخن از نفس مکتفی و علم شهودی لدنی به میان آمد و زینب کبری – علیها السلام- به چنین علمی معلَّم است، اجازه می خواهم تا تقارن وفات حضرتش در نیمه ماه رجب الأصب با ایّام ملکوتی اعتکاف را تفألی داشته باشم و عرضه کنم که ای عزیز معتکف! اعتکاف با سکوت تام، بدین علم ذوقی و شهودی راه یافتن و زمزمه های ملکوتی را به جان شنیدن است. اعتکاف حقیقی، قعود در کهف ولایت، همانند زینب کبری نمودن است که رابطة سرّی شخص معتکف با حقیقه الحقایق برقرار گردد و لذا با کفّ و نگهداری نفس کردن از هر چه که غیر و نامحرم است همراه است، که صادق آل محمّد – علیه السلام – فرمود:
« القلب حرم الله و لاتسکن فی حرم الله غیر الله ». زبان حال و قال اهل اعتکاف، همان است که در غزل « علی الله » دیوان عارف کامل مکمل، حسن زاده آملی – مدّ ظلّه العالی – آمده:
از صحبت اغیار گذشتیم علی الله ما از همه جز یار گذشتیم علی الله

و در الهی نامه اش که حکایت از القائات سبّوحی است که از تحولات روحی و هیجان قلبی و هیمان شهودی سرچشمه می گیرد، فرمود:
« الهی، عاشق را ترک ماسوای معشوق، عین فرض است، که یک دل و دو معشوق کذب محض است ». معتکفان، زینبی مشربان اند که از عادت بدر آمده و از رحم طبیعت به ولادت دوم، تولد می یابند و مرزوق به نعمت قرب و شهوداند و حالِ آمده در سه روز اعتکاف را به مقام و دوام تبدیل نموده، تشنگی جانشان را با القائات سبّوحی سیراب می کنند و تجلیات غیبی دارند و متحقق به انوار الهیه اند و با تولد ثانی، به ملکوت عالم وارد می شوند که عیسی بن مریم (ع) فرمود: « لن یلج ملکوت السموات و الارض من لم یولد مرّتین » آنکه دو بار متوّلد نشود، در ملکوت آسمانها و زمین داخل نمی شود و راه نمی یابد.
بزرگترین معتکف در اعتکاف حقیقی، زینب سلام الله علیها است که حسینی مشهد گشت و لذا کرامت او « شقّ القلوب » کردن است و همین، اعتکاف او بود که موجب بقای وی شد.
ای عزیز! تعلق با تعقل جمع نمی گردد و تعقل با شهود. قدوة سالکین، امام موحدین علی عالی اعلی –علیه السلام- فرمود: « عارف آن است که خود را بشناسد و آن را آزادش نماید و از هر چه که موجب دوری او از حق متعال است، منزهش بدارد ». پس اعتکاف با تعلقات و پراکندگی جمع نمی گردد که متعکف را توحّد و تعشّق باید تا همانند فاطمه صغری، زینب کبری بتواند دانای بدون تعلیم شود و علم حقیقی را همانند شیر از پستان نازنین سرّالوحی به جان بنوشد. معتکف باید همانند قافله سالار امیران کربلا، بنت علی مرتضی، متنعّم به توحید قرآنی « هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن » باشد که در تمام صحنه های وحشتناک کربلا محو در جمال مطلق، و در هیمان شهودی آن مشهود معشوق بود و مانند ملائکه مهیّمین، نه خود را دیده و نه غیر را، که بلکه هر چه می نگرد جمیل و زیبایی است که در کوفه فرمود: « ما رأیت الّا جمیلا » در عین حال با اسم اعظم « آه » حق تعالی همدم است و جان قوی او، در سن کودکی هم حوادث آینده را در تمثل منامی می خواند که خدمت جدّش عرضه داشت که ای رسول خدا، دیشب خوابی دیدم که باد سختی وزیدن گرفت و دنیا را در تاریکی قرار داد و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می افتادم، تا به درخت بزرگی پناهنده شدم که باد، آن را از ریشه کند و به شاخه ای از آن درخت پناه بردم که شکسته شد و بار دیگر به شاخة دیگر پناهنده شدم که آن هم در هم شکست، در آن حال به دو شاخه بهم پیوسته پناه بردم که ناگاه آن دو نیز بشکستند و من از خواب بیدار شدم. حضرت خیلی گریه کرد و آن را تعبیر نمود که آن درخت، جدّ تو بود که به زودی از دست تو می رود و دو شاخه اول، مادر و پدر تو هستند که آنها را هم می شکنند، و آن دو شاخه بهم پیوسته، حسن و حسین اند که در مصیبت آنها دنیا تاریک می گردد. (ریاحین الشریعه، ج 3، ص 50)
جمعه دوم رجب 1419 هـ.ق = 1/8/1377 هـ.ش – قم
ارادتمند صمیمی تان داود صمدی آملی

هیچ نظری موجود نیست:

لینک باکس

اگر نیاز به شغل مناسب دارید برای یکبار هم که شده کلیک کنید، ضرر نخواهید کرد.