خرید آسان و آسوده

سایت های مورد نیاز شما

اگر نیاز به اطلاعات مختلفی دارید به سایتهای زیر رجوع کنید.

۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

‌برنامه‌ريزي‌فرهنگي عامل‌تغيير يا ثبات(قسمت چهارم)

برخي‌معتقدند كه‌برنامه‌ريزي‌فرهنگي‌بيش‌از ساير حوزه‌ها تابع‌سليقه‌و نگرش‌هاست. بدين‌معنا كه‌نوع‌برنامه‌ريزي‌فرهنگي‌تابع‌تعريفي‌است‌كه‌از فرهنگ‌ارايه‌مي‌شود. آيا مي‌توان‌گفت‌چون‌تعريف‌واحدي‌از فرهنگ‌وجود ندارد با انواع‌گوناگوني‌از برنامه‌ريزي‌فرهنگي‌مواجه‌هستيم؟
َ‌پاسخ‌من‌به‌اين‌سوال‌منفي‌است. اجازه‌دهيد توضيح‌دهم. ظاهراً‌اين‌سوال‌خود براساس‌مفروضاتي‌نظير «نسبي‌گرايي‌فرهنگي»، «خاص‌گرايي» و نظاير آن‌استوار است.
لطفاً‌توجه‌كنيد به‌اين‌نكته! آيا مي‌توانيد بگوييد در حال‌حاضر تعاريف‌مختلفي‌از اقتصاد وجود دارد؟ پاسخ‌آن‌منفي‌است. البته‌به‌شرط‌اين‌كه‌شما بين‌مفهوم‌اقتصاد بعنوان‌يك‌ركن‌جامعه‌با مفهوم‌نظام‌اقتصادي‌يك‌جامعه‌تفاوت‌قايل‌شويد. تعريف‌مفهوم‌اولي‌در حال‌حاضر نسبتاً‌واحد است، در حالي‌كه‌شما مي‌توانيد از نظام‌هاي‌اقتصادي‌مختلف‌براي‌يك‌جامعه‌صحبت‌كنيد. اين‌در مورد مفهوم‌فرهنگ‌هم‌صادق‌است.
در حال‌حاضر، مراد از فرهنگ‌بعنوان‌يك‌ركن‌اصلي‌جامعه، فكر و انديشه‌است، اما از جامعه‌اي‌به‌جامعه‌ديگر نظام‌فرهنگي‌آنها متفاوت‌است. بنابراين، برنامه‌ريزي‌فرهنگي‌ناظر به‌چيستي‌و چگونگي‌توليد و توزيع‌و نگهداري‌فكر و انديشه‌است.
اما دركجا برنامه‌ريزي‌فرهنگي‌تابع‌سليقه‌و رجحانها مي‌شود؟ همانند برنامه‌ريزي‌اقتصادي‌كه‌در موقعيت‌كميابي‌در آن‌به‌اصطلاح‌سوال‌«كره‌يا تفنگ» مطرح‌مي‌شود، در برنامه‌ريزي‌فرهنگي‌نيز اين‌سوال‌به‌جاي‌خود باقي‌است‌كه‌فكر الف‌توليد وترويج‌شود يا فكر ب‌و نسبت‌بين‌اين‌دو چه‌باشد. در واقع‌در اين‌جا نيز ما با منحني‌امكانات‌توليد فرهنگي‌مواجه‌هستيم. البته‌من‌در اين‌رابطه‌يك‌ملاحظه‌و يك‌پيشنهاد كلي‌دارم.
برنامه‌ريزي‌كلان‌فرهنگي‌نبايد تابع‌سليقه‌فردي، جناحي‌و گروهي‌باشد، بلكه‌بايد حتي‌المقدور مبتني‌و متناسب‌با مصالح‌ملي‌و اقتضائات‌كاركردي‌جامعه‌كل‌باشد. نكته‌اخير محتاج‌توضيح‌بيشتر است. جهت‌فهم‌مطلب‌اجازه‌دهيد مسامحتاً‌نقشه‌مفهومي‌فرهنگ‌را در يك‌دستگاه‌مختصات‌دوبعدي‌همانند منحني‌امكانات‌توليد به‌دو بعد، فرهنگ‌هنجاري‌(بعد نظم‌دهنده) و فرهنگ‌ابزاري‌(بعد تغييردهنده) تقليل‌دهيم‌و بخواهيم‌تصميم‌بگيريم‌كه‌با توجه‌به‌منابع‌موجود به‌چه‌نسبت‌به‌توليد و توزيع‌فرهنگ‌هنجاري‌و فرهنگ‌ابزاري‌بپردازيم. نكته‌اي‌كه‌در اين‌رابطه‌مايلم‌به‌آن‌اشاره‌كنم‌اين‌است‌كه‌بهينه‌سازي‌در تابع‌توليد امكانات‌نبايد تابع‌رجحانهاي‌فردي، جناحي‌و گروهي‌باشد، بلكه‌لازم‌است‌حتي‌الامكان‌تابع‌مقتضيات‌كاركردي‌جامعه‌كل‌باشد.
يعني‌اين‌كه‌براي‌توليد و حفظ‌«تعادل‌متغير» در نظام‌جامعه‌اي‌در هر زمان‌نسبت‌توليد وتوزيع‌فرهنگ‌هنجاري‌(عامل‌نظم‌دهنده) و فرهنگ‌ابزاري‌(عامل‌تغييردهنده) بايد تابعي‌از وضعيت‌تعادلي‌جامعه‌كل‌باشد. در صورتي‌كه‌اين‌نقطه‌بهينه‌كم‌و بيش‌تشخيص‌داده‌نشود و در تابع‌امكانات‌توليد در برنامه‌ريزي‌كلان‌ملحوظ‌نشود، اين‌امكان‌هميشه‌وجود دارد كه‌يا اثر انسدادي‌نظام‌فرهنگي‌تا جايي‌افزايش‌يابد كه‌مانع‌تغيير و نوآوري‌و توسعه‌اجتماعي‌شود و يا اين‌كه‌بالعكس‌اثر گشايشي‌(Openning Effect) نظام‌آنقدر افزايش‌يابد كه‌باعث‌تغييرات‌فروپاشنده‌(Degenerative) در نظام‌جامعه‌اي‌شود.
واژه‌هاي‌فرهنگ‌و دين، پراستعمال‌و پرمعنا مي‌باشند، يعني‌كاربردهاي‌گوناگون‌با معاني‌متفاوت‌دارند. اگر در آغاز هر بحث‌علمي‌تعيين‌مراد نگردد، لغزش‌ها و خلط‌هاي‌بسياري‌به‌همراه‌خواهد داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

لینک باکس

اگر نیاز به شغل مناسب دارید برای یکبار هم که شده کلیک کنید، ضرر نخواهید کرد.